چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

جمع‌بندی جشنواره‌ی 34 (روز داوری)

برنده‌ها؛ بازنده‌ها

 

وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا

و بگو که چون حق بیامد، باطل از میان رفت که بی‌گمان باطل از میان رفتنی است.

ـ سوره اسراء، آیه‌ی 81


اگر بخواهیم با عنوان جمع‌بندی، نگاهی کلّی به سی و چهارمین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم فجر داشته باشیم، می‌توانیم درباره‌ی دو بخش به طور جداگانه صحبت کنیم: فیلم‌ها و داوری‌ها.

درباره‌ی فیلم‌ها که به طور مجزا در پایان هر روز از جشنواره سخن گفته‌ایم و اجمالاً و تفصیلاً به بررسی آن دسته از آثار که قابل نقد و بحث بوده‌اند پرداخته‌ایم. کم نبودند فیلم‌هایی که می‌توان به راحتی از کنارشان عبور کرد و اساساً آنها را نادیده گرفت، چراکه آنها نیز- عمداً و یا از سر نابلدی- مخاطب را نادیده گرفته‌اند و بعضاً چشم‌شان به جای دیگر و جیب دیگری است. با این حال، نگارنده بر این باور است که فیلم‌های امسال مجموعاً از آثار سال گذشته کمی بهتر بودند، هرچند که هنوز سینمای ما در حال درجا زدن و بعضاً عقب رفتن است؛ به این معنی که تعداد فیلم‌های قابل تحمل در جشنواره‌ی امسال اندکی بیش از پارسال بود، به طوری که امسال بر خلاف سال گذشته مجموعاً می‌شد از چند اثر انگشت شمار نام برد که فیلم‌هایی کوچک، بی ادّعا- یا کم ادّعا- و قابل دیدن بودند (مثل متولّد 65، بارکد، دختر، و کفشهایم کو؟). البته با فیلم‌هایی هم مواجه بودیم که قصد بیان حرف‌های بزرگی را- به لحاظ تفکری یا تکنیکی- داشتند ولی می‌شد تا حدّی تماشایشان کرد، اهمیت‌ برخی از آنها را انکار نکرد و البته احیاناً با آنها در حد و اندازه‌هایی معین مخالف بود و آنها را فیلم‌های خوبی ندانست (مثل بادیگارد، سیانور، ایستاده در غبار، لانتوری و خشم و هیاهو).

بسیاری از فیلم‌های امسال، اما، به طرز خطرناک و بعضاً بیمارگونه‌ای با ادعای حقیقت‌نگری و با عنوان به تصویر کشیدن واقعیات جامعه به دام سیاه‌نگری افراطی و تلخ‌انگاری حادّی افتاده بودند که بعضاً متضمن نگاه و تفکرات کثیف و ناپاکی بودند ولی با این وجود توانسته بودند پشت حجابِ اداییِ "امید" یا "تکنیک" پنهان شوند و از این طریق مخاطب "خاص"، منتقدین و داوران را بفریبند (مثل ابد و یک روز، لاک قرمز و عادت نمی‌کنیم). برخی از این نوع فیلم‌ها هم که هیچ‌یک از دو عنصر فوق را دارا نبودند، البته عموماً مورد توجه قرار نگرفتند (مثل آب‌نبات چوبی و مالاریا).

سازندگان این فیلم‌های تلخ‌نما- که ژست دروغین ناتورالیزم به خود می‌گیرند- به یک نکته‌ی اساسی توجه ندارند. اینکه آنچه آنان به اسم "معضلات اجتماعی" به خورد مخاطب می‌دهند، به واقع نه معضل است و نه اجتماعی. معضل نیست به این معنی که ما در سینما معضل عام نداریم. اصلاً هر چیز عامی در سینما بی معنی است و به فعل نمی‌رسد. معضل در سینما تا زمانی که رنگ درام به خود نگرفته باشد و تبدیل به معضل خاص یک آدم خاص نشده باشد، نه تنها معضل نیست، بلکه هیچ است. تا زمانی که اولاً با آنچه می‌گوییم- اعم از معضل و مشکل و غیره- مماس نباشیم و با سوژه‌ی خویش تجربه‌ای زیستی نداشته باشیم و ثانیاً قصه‌گویی بلد نباشیم و شخصیت‌پردازی ندانیم، نخواهیم توانست از هیچ معضلی در سینما سخن بگوییم. این، یک روی سکه است. رویه‌ی دیگر ماجرا آن است که بسیاری از این دست فیلمسازان تنها ادعا می‌کنند که در حال طرح یک معضل هستند، اما به واقع با آن معضل در فیلم‌شان برخوردی سمپاتیک می‌کنند و نه آسیب‌شناسانه. حال، سؤال اساسی این است که چگونه می‌توان هم نسبت به یک سوژه سمپاتیک بود و هم نام معضل بر آن گذاشت؟ سینما، خوشبختانه، نگاه سمپاتیک آقایان را به مسأله لو می‌دهد و این، دلیل دومی است بر اینکه آنچه آنان در فیلم‌هایشان به تصویر می‌کشند، به واقع معضل نیست.

اما مسأله‌ی بعدی این‌جاست که این فیلمسازان در "اجتماعی" بودن آنچه مطرح می‌کنند نیز دچار توهّم شده‌اند زیرا حقیقتاً "اجتماع" را به عنوان یک کل، مورد بررسی قرار نداده‌اند و تنها در حال سخن گفتن از یک جزء از اجتماع- که عموماً جامعه‌ی کوچک اطراف شخص فیلمساز است- می‌باشند، اما موضوع طرح شده را با عنوان دروغین "معضل" به تمام جامعه می‌بندند. این عمل یا سهواً اتفاق می‌افتد که در این صورت فیلم فیلمساز یک اثر جاهلانه و غیرقابل استناد و توجه است، یا عمداً رخ می‌دهد که در آن صورت نیز عملی ضداخلاقی و بی‌شرمانه است و باز، استناد‌پذیری و قابل توجّه بودن را از اثر سلب می‌کند.

فیلمساز- و فیلمش- پیش و بیش از آنکه آینه‌ی جامعه‌ی خویش باشد، آینه‌ی شخص خویش و زیست خویشتن است و به هر میزان که خود و زیست خود را بیشتر هم‌سان و هماهنگ با جامعه کند و نوع زندگی‌اش را نزدیک‌تر به عموم مردم نماید، خواهد توانست که بیشتر از اجتماع واقعی و مشکلات حقیقی آن سخن بگوید. اما فیلمسازی که- به شهادت کارنامه‌ی کاری‌اش- منفک از مردم زیست می‌کند و سبک زندگی‌اش با نوع زندگی عموم مردم فاصله و تفاوت جدی دارد، حتی اگر با تحقیقات وسیع به سراغ متن جامعه برود، نهایتاً یا نگاهی توریستی، ترحم‌آمیز، تلخ‌انگار، سیاه‌نگر و افراطی به آنها، زندگی و مشکلاتشان خواهد داشت و یا معضلاتِ بعضاً نه چندان ناخوشایندِ مربوط به زیست خود را به جامعه تعمیم خواهد داد و نتیجتاً اجتماعی مجازی را که با اجتماع خارجی و حقیقی متنافر است در فیلمش به تصویر خواهد کشید. بحث مفصل در این باره بیش از این به درازا خواهد کشید. بنابراین سخن را کوتاه می‌کنم و به جمع‌بندی کلّی جشنواره و فیلم‌هایش باز می‌گردم.

نکته‌ی قابل توجّهی که امسال در جشنواره وجود داشت این بود که تعدادی از فیلم‌ها اساساً در بخش صحیحی از جشنواره ارائه نشده بودند. به عنوان مثال فیلم‌هایی چون دلبری، لانتوری، مالاریا، خشم و هیاهو و اژدها وارد می‎شود بیشتر به درد بخش "هنر و تجربه" می‌خوردند. فیلم ایستاده در غبار نیز اساساً مستند و مربوط به بخش "سینما حقیقت" بود. فیلمی چون متولد 65 هم می‌توانست به جای فیلمی چون من در بخش "سودای سیمرغ" جای بگیرد و تعدادی از فیلم‌ها چون امکان مینا، هفت ماهگی و خانه‌ای در خیابان چهل و یکم اساساً در حدی از کیفیت نبودند که بتوان آنها را به عنوان زیرمجموعه‌ای از بخش "سودای سیمرغ" پذیرفت. این اظهار نظرها قطعاً و مشخصاً نظرات شخصی نگارنده اند که دلایل آنها را پیش از این توضیح داده است و احیاناً از این پس نیز شرح خواهد داد.

اما برسیم به داروی‌های امسال که حرف زیادی نمی‌توان درباره‌اش زد چراکه از بدترین داوری‌های تاریخ جشنواره‌ی فجر بود. کج سلیقگی- و حتی بی سلیقگی- و عدم تخصص و آگاهی در اعلام نامزدها و برندگان هیئات داوران، خصوصاً در بخش‌های "نگاه نو" و "سودای سیمرغ" موج می‌زد. نادیده گرفتن کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا- که گرچه در بسیاری از لحظات فیلمش به فرم نرسیده بود، به لحاظ تکنیکال از تمام فیلم‌های جشنواره جلوتر بود- و نیز بازی فوق‌العاده‌ی هنگامه قاضیانی در فیلم دلبری- که با فاصله‌ی زیاد بهترین بازی امسال جشنواره در میان مردان و زنان بازیگر به شمار می‌رفت- بزرگترین اشتباه داوران امسال بود. اشتباه بزرگتر، اما، فریبِ ظاهرِ یک فیلم اگزوتیک و موهن، به نام ابد و یک روز، را خوردن بود. اشتباهی که چند سال پیش در مورد فیلم بد و فریب‌کار جدایی نادر از سیمین نیز رخ داده بود.

باز جای شکرش باقی است که آقای ایوبی در تماسی تلفنی رعایت کردن جانب انصاف و عدالت را به هیئت داوران گوشزد کرده بود، و اگر نه احتمالاً تمام جوایز بخش "سینما حقیقت" و "هنر و تجربه" و "نگاه نو" و "سودای سیمرغ" به فیلم ضد خانواده- اگر نگوییم ضد ملّی- ابد و یک روز تعلّق می‌گرفت.

بگذریم. به هر روی این جشنواره نیز به پایان رسید و برنده‌ها و بازنده‌ها اعلام شدند. اما به عقیده‌ی نگارنده‌ برنده‌ها و بازنده‌ها نه فیلم‌هایی بودند که سیمرغ گرفتند و یا از دست‌یابی به آن جا ماندند. اشخاص دیگری در این عرصه برنده شدند و کسان دیگری بازی را باختند. بازنده‌ی اصلی این جشنواره حتی ناداوران کار نابلد نیز نبودند. بازنده‌ی حقیقی، مسؤولینی بودند که پیش از آغاز جشنواره با ارائه‌ی مخفیانه‌ی لیستی سیاه، رسانه‌های دیداری، شنیداری و مکتوب را از مخالفت با برخی آثار منع کردند، چراکه همگان را به کیش خود می‌پنداشتند و تصور می‌کردند که اگر کسی درباره‌ی فلان فیلم با موضوع ارزشی نظری منفی داشته باشد، بدان معناست که با آن موضوع ارزشی در افتاده است و لابد آن موضوع ارزشی- و مدافعینش- در نظر آن مسؤولین به قدری نحیف و ناچیز می‌آمده است و مردم و مخاطبینِ نقد آن‌قدر ناآگاه، بی‌فکر، ساده‌لوح و دهان‌بین هستند که با تعدادی نظر منفی بنیان ارزش‌ها در انظار و افکار مردم بر باد می‌رود. این دیدگاه، خود به مراتب توهین‌آمیزتر از نقدی است که آقایان مخرّب می‌پندارندش. بازنده‌ی بعدی مدیران رسانه‌ای و سردبیرانی بودند که به جای بها دادن به آگاهی مردم و نگران بودن برای فرهنگ کشوری که ادعای انقلابی فرهنگی دارد، غم میز و صندلی‌شان اجازه نداد تا رسالت رسانه‌ای خود را انجام دهند و موجب شد که در عملی غیر حرفه‌ای، نظرات نامطلوب از دیدگاه شخصی خود را مطلقاً حذف و بایکوت کنند.

در مقابل، از آنجاکه همواره حق پیروز است، برندگان اصلی امسال حق‌گویان و حق‌پویان بودند؛ کسانی که اعتقاد خویش به نقد را از دست ندادند؛ هم‌رنگ جماعت نشدند و تا آخرین لحظه پای مردم و نظرات مستدل خویش ایستادند. برنده‌ی طراز اول این جشنواره منتقدی بود که نقد برایش سوژه بود، نه ابژه و نه سفارش. برنده‌ی واقعی این صحنه مشخصاً مسعود فراستی بود که همچون همیشه هوشمندانه و به موقع هشدارهای دلسوزانه‌ی خویش را مطرح نمود و طعنه‌ها و کنایه‌ها و کج‌فهمی‌ها را- همچون همیشه- به جان خرید تا پیش از آنکه با نقد، علف‌های هرز فرهنگی را از میان بردارد، در هر لحظه فارغ از آنچه پشت سر و جلوی رویش می‌گویند، حق را بگوید و از حق دفاع کند که چون حق بیاد، باطل از میان برود، نه برعکس.

نظرات 128 + ارسال نظر
وحید شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 12:08

سلام
میشه بفرمایید چه فیلمسازانی رو در عصر حاضر دوست دارید ؟ از فلاسفه غرب اگر آشنایی با اندیشه های آنها دارید، با اندیشه کدامیک بهتر ارتباط برقرار میکنید و بعبارتی تحت تاثیر شخصی از میان آن ها بوده اید ؟

سید جواد:
سلام.
از میان فیلمسازان، در حد "دوست داشتن" هیچ کس. ضمناً معتقد هستم که در عصر حاضر از "فیلمساز" نمی‌توان نام برد، از "فیلم" می‌توان. یعنی در این عصر فیلمسازی وجود ندارد که اغلب آثارش خوب باشند. با این توضیح، فیلمسازانی که بیش از یک فیلم قابل توجه برای بنده داشته‌اند "ریدلی اسکات"، "جیمز کامرون"، "استیون اسپیلبرگ" و با ارفاق "کریستوفر نولان" هستند. الآن شخص دیگری را به یاد نمی‌آورم.
خیلی در فلسفه غور نکرده‌ام.

وحید جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 23:40

سلام سید جان.بجز سینما و خواندن علایق دیگری هم دارید ؟ نظیر تماشای فوتبال ، برنامه های تلویزیونی و این چیزها ؟ منتقد خارجی مورد علاقه شما کیست یا دست کم منتقد خارجی ای که نظراتش را قبول دارید ؟ نظرتان در مورد این کارگردانان چیست ؟
جوئل و ایتن کوئن - اسپایک جونز - دیوید کراننبرگ - نولان - اسکورسیزی
ممنون

سید جواد:
سلام.
خواندن، نوشتن، دیدن و شنیدن در حوزه‌های علوم انسانی، هنری و گاه فنی-مهندسی (آنجا که مربوط به رشته‌ام می‌شود) اساس علاقه‌مندی بنده است. اصلاً به تماشای مسابقات ورزشی علاقه‌ای ندارم و خصوصاً از هر چیز مربوط به فوتبال متنفرم.
از منتقدان خارجی ریموند دورگنات، سوزان سانتاگ، رابین وود و دیوید تامسن را می‌پسندم.
در میان اسامی مذکور نولان را از همه جلوتر می‌دانم. با اینکه تمام مسأله‌اش تکنیک است- و البته به عنوان یک تکنسین یکی از بهترین‌های عصر حاضر در این حوزه است- گاهی قابل تحمل است. اسکورسیزی هم فیلمساز ضعیفی بود که سالها پیش به کلی تمام شد و امروز دیگر قابل اعتنا نیست. باقی افرادی که نام بردید را نیز نمی‌پسندم.

حسین پارسایی جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 22:52

سلام;
مطلب آقای امیری در مورد فیلم "ابد و یک روز" را خوانده اید؟
(در ستایش نکبت)

سید جواد:
سلام.
بله. بهترین نوشته‌ای است که تا به حال از او خوانده‌ام.

حسین پارسایی جمعه 27 فروردین 1395 ساعت 17:21

سلام.
می بخشید که مزاحمتون شدم مجدد..سوالی پیش اومده :
از نظر ریتم و روایتگریِ سرگرم کننده,, سریر خونِ کوراساوا رو می پسندید شما؟
درسوازالا رو دیدم,کاملا با شما موافقم که برای اکران در سینما مناسب نیست_فیلمِ شخصیت و فضاست,نه قصه_
و اینکه حفره و پرنده باز آلکاتراز را می پسندید؟
این دو فیلم رو هم در نظر دارم..

سید جواد:
سلام.
شاید ریتم "سریر خون" کمی کند به نظر برسد، اما این نوع ریتم خاص این نوع فیلم و این کشور است. عادت و تربیت بیشتری می‌طلبد.
هر دو فیلم نام برده خوب و مناسب پخش در سینما هستند.

حسین پارسایی چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 22:39

سلام..
یادآوری :
از آقا رضا عسکری حضوری قولِ رساندنِ هدیه ی ناقابل رو به جنابِ فراستی گرفتم.

سید جواد:
سلام.
لطف دارید.

صادق چهارشنبه 25 فروردین 1395 ساعت 22:26

سلام. اگه میشه نظر خودتون و جناب فراستی رو راجع به محاکمه کافکا بیان کنید

سید جواد:
سلام.
نظر جناب فراستی را نمی‌دانم، هرچند که حدس می‌زنم مثبت باشد. خودم هم سالها پیش تنها اوایل رمان را خواندم و آن طور که به خاطر دارم از آن میزانی که خواندم رضایت داشتم.

صادق یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 23:42

نظرتون راجع به دکتر استرنجلاو کوبریک چیه؟

سید جواد:
یک فیلم متوسط رو به خوب و بهترین فیلم کوبریک است.

برزین یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 12:38

سلام
ببخشید سید جان دوستانی که برای مصاحبه به کافه میرن پول هم میدن ؟
چون من شاید رفتم نمیدونم باید مبلغی هم داد یا نه و خواستم بدونم

سید جواد:
سلام.
اگر از سوی یک نشریه یا رسانه‌ی رسمی برای مصاحبه تشریف می‌برید، باید مراتب امر را با خودشان هماهنگ کنید. اما اگر برای گپ و گفتی شخصی می‌روید، خیر. جناب فراستی زمانی که در کافه حضور داشته باشند، با هر کسی که وارد می‌شود و تمایل گفتگوی خودمانی دارد، به صحبت و گپ و گفت می‌پردازند و ابداً برای این گفتگوهای عادی و دوستانه مبلغی دریافت نمی‌کنند.

ناشناس یکشنبه 22 فروردین 1395 ساعت 00:36

سلام
سیدجان کم کار شدی. وبلاگ خیلی وقته آپدیت نشده. قصد انتشار مطلب جدیدی رو نداری؟

سید جواد:
سلام.
ممنون از پی‌گیری و توجه شما.
از چندی پیش مشغول کار بر روی چند مطلب هستم. اینکه کِی و کدام‌شان آماده‌ی ارائه شوند را هم خودم نمی‌دانم.

حسین پارسائی شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 14:34

سلام.
مطلب کوتاهی خوندم ، گفتم که به شما هم خوندنش رو پیشنهاد کنم..
گفت‌وگوی تلفنی ناتمام با شهید آوینی/ بالاخره نسبت موسیقی با اسلام چیست؟
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950119000859
(اگر خواستین که فیلمهای خوب و متوسط بعد 2000 را لیست کنید،همین اتاقک رو درنظر بگیرید بهتره)

سید محمد شنبه 21 فروردین 1395 ساعت 14:11

سلام سید جان فیلم revnant رو دیدید؟ به احتمال زیاد اگه دیده باشید نظرتون نسبت به این فیلم منفیه اگه امکانش هست حتما این فیلم رو نقد کنید چون واقعا بعد دیدنش نا امید شدم فیلم یه چند تا تصویر از طبیعت گرفته بود بدون قصه و شخصیت پردازیو منطق روایی واقعا نمیفهمم چرا انقدر از این فیلم تعریف و تمجید کردن به نظرم بیننده های فیلم ها فقط با توجه به اسامی نظر میدن دیکاپریو اصلا تو انتقال حس موفق نبود تام هاردی به مراتب قابل باورتر بود اما هیچ ارتباطی نمیشد با دیکاپریو برقرار کرد واقعا چه بلایی سر مخاطبای سینما اومده که یه همچین فیلمی انقدر مورد استقبال قرار میگیره jacob trembley بازیگر room نسبت به اسکار مستحق تر بود درحالی که اصلا دیده نشد به نظر من این سینما نیست که افت کرده بلکه سلیقه مخاطب هاست که به شدت افت کرده به نظر شما علت این که فیلم های متوسط وضعیف چه در سینمای خودمون و چه در هالیوود انقدر مورد توجه قرار میگیره چیه؟

سید جواد:
سلام. فیلم را دیده‌ام و نظرم به شدت منفی است.
تأثیرات سینما و مخاطبانش یک مفهوم دیالکتیکی است. یعنی هر دو بر دیگری تأثیر می‌گذارند. وقتی سینما خوراک مناسب به مردم ندهد، ذائقه‌ی مردم نیز افت می‌کند و بدین ترتیب به خوراک بد عادت می‌کنند و باز در یک چرخه‌ی معیوب همان نوع خوراک را از سینما و سینماگر طلب می‌کنند.

حسین پارسایی چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 02:00

سلام.
اوگتسو مونوگاتاری و سانشوی مباشرِ میزوگوچی رو دیدین شما؟
به عقیده ی شما برای اِکرانِ فیلم مناسب نیستند؟

سید جواد:
سلام.
نه، متأسفانه ندیده‌ام.

حسین پارسایی دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 23:30

سلام.
امان از این لکنتِ فضای مجازی..
منظورم این بود که داستانِ کارآگاهی که زیرنویس نداره,,شما چطور دیدینش؟ ,, البته میدونم که تسلطِ خوبی به زبان انگلیسی دارین..

سید جواد:
سلام.
همون دیگه. بدون زیرنویس دیدم. البته بدون زیرنویس فارسی.
اصلاً من تا جایی که بتوانم فیلم‌ها با زیرنویس انگلیسی یا دیگه اگه زیرنویس انگلیسی نباشه بدون زیرنویس می‌بینم. کم پیش می‌آید که مجبور به دیدن فیلم با زیرنویس فارسی شوم.

[ بدون نام ] دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 15:03

سلام سید جان
عرض تبریک سال نو
در مصاحبه آقای جیرانی و خانم مریلا زارعی در برنامه 35 در سایت فیلم نت هر دو نفر معتقد بودند که دوره هنر برای هنر و سینما برای سینما تمام شده است و معتقد بودند الان سینما ابزار و وسیله است برای آنکه حرف مان را بزنیم.
(دقیقه 50 تا 52 مصاحبه)
اما استاد و شما معتقدید که سینما مدیومی برای حس هست.
سوال من این است که بالاخره کدام جمله در واقعیت درست است و کدام نادرست؟ (در زمان و شرایط های مختلف اجتماعی) لطفا توضیح دهید؟
ممنون

سید جواد:
سینما مدیومی برای حس نیست بلکه هنر آن چیزی است که بتواند بر حس اثر بگذارد و اگر انتظار دیگری هچون ابزاری برای تفکر و تعقل، یا آلتی برای بیان پیام‌ها و حرف‌ها از آن داشته باشیم، مبتذلش کرده‌ایم و از اصلش تهی ساخته‌ایم. حرف و پیامِ حرفی مختص مدیوم کلام است. حرف و پیام را در مدیوم کلام خیلی بهتر می‌توان بیان کرد. منبر و تریبون برای همین کار است؛ برای حرف زدن. مقاله هم می‌توان نوشت و در آن ده‌ها صفحه حرف زد و پیام داد. اما در میان مدیوم‌های بیانی تنها مدیومی که توانایی اثرگذاری بر حس را دارد، هنر است. پس اگر برای انتقال امری غیر حسی از قبیل امور عقلانی، فلسفی، شعاری، پیامی و امثالهم- که هر یک مدیوم بیانی خاص خود را دارند- از هنر استفاده کردیم، به بیراهه رفته‌ایم و هم حرف را ضایع کرده‌ایم و هم هنر را.
هنر هم مدیومی است برای بیان. با آن می‌توان حرف زد و به فهم رسید، اما حرف حسی و فهم حسی. حال حس چگونه تولید می‌شود؟ با فرم هنری. سینما لزوماً هنر نیست، اما بالقوه توانایی رسیدن به هنر را داردو تعالی‌اش در فرم گرفتن و رسیدن به هنر است. سینما می‌تواند اصلاً به حس نرسد و فقط احساس ساز باشد (احساسی معین، جهت‌دار و سرگرمی ساز) اما نمی‌تواند تعقل‌گرا باشد و حرف عقلانی بزند که در این صورت تبدیل می‌شود به یک مدیوم التقاطی که دیگر معلوم نیست که چیست.
بنده هم معتقد هستم که "هنر برای هنر" و "سینما برای سینما" از آنجا که دور است، از اساس اشتباه و باطل است. اما قائل هم نیستم که باید این عبارات را با "سینما برای حرف" جایگزین کرد چراکه "سینما برای حرف" یعنی "سینما برای غیر سینما". سینما از آنجاکه با قصه‌ی عینی سر و کار دارد، بر خلاف منبر، تریبون و مقاله، قابلیت و توانایی آن را دارد تا مخاطبش را در یک تجربه سهیم کند. تجربه‌ای احساسی یا تجربه‌ای حسی. ما اگر بخواهیم حرف بزنیم باید پشت بلندگو برویم، اما اگر زمانی خواستیم که بدون حرف زدن و وراجی کردن، دست مخاطب‌مان را بگیریم و او را با خود به جایی ببریم که آنچه در درون ماست را همراه با ما تجربه کند و به جای آنکه به حرف ما گوش دهد، خودش پدیده را لمس کند، باید به سراغ هنر و سینما بریم. سینمایی که می‌تواند هنر نباشد و مخاطب را تنها به تجربه‌ای از احساس برساند و یا با دخالت دادن مخاطب در تجربه ای حسی (یا حسی-احساسی) به هنر برسد.
پس بنده به جای عبارات یاد شده ترجیح می‌دهم بگویم "سینما برای سرگرمی"، "سینما برای هنر"، "هنر برای حس" و "هنر برای انسان". پس با سینما- و هنر- هم می‌توان حرف زد، اما از آنجا که حرف در سینما- و هنر- از جنس تجربه است و نه کلام، خودِ سینما- و هنر- حرف است و پیام، خودِ مدیوم است.

حسین پارسایی دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 12:21

سلام.
خواهش میکنم.
شما فیلم داستان کارآگاهی رو چطور دیدین!؟ زیرنویس نداره این فیلم..
و اینکه هر زمانی که فرصت کردید تعدادی فیلم خوب و متوسط از هالیوود 2000 به بعد ,معرفی کنید..(به جز دختر میلیون دلاری ,قاضی,مریخی)
(تحلیلِ کوتاهی ازتون راجع به چند سکانس فیلمِ درخشش خوندم,شما هم در تحلیل, به قولِ استاد :اصلا بد نیستین..)

سید جواد:
"داستان کارآگاهی" عالی است.
به روی چشم. ان شاء الله به زودی لیستی که فرمودید را ارائه خواهم داد.

حسین پارسایی دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 00:56

در ضمن از آنجایی که بهتر از بنده آگاهید,استاد عقیده دارند که ,نقد مدیومِ بیانیِ منتقد است و خواننده ی نقد باید نگاهِ منتقد را از پسِ نقدِ خاصِ فیلمی خاص بشناسد و احیانا موافق یا مخالفِ آن باشد ولی نقد باید خاص باشد و نه عام ,بشود با خواندنش به نظرِ انسانی خاص رسید..
اینجاست که اگر در محفلی عمومی,,این "عاملِ درون ذاتی" در لحنِ منتقد بروز کند ولی تنها برایِ "عاملِ برون ذات " دلیل و برهان آورده شود ,,ممکن است احیانا خواننده ی نقد یا بیننده ی پایِ تلویزیون,,سوالی برایش ایجاد شود..البته این بخش از مخاطبینِ نقد محدودند ولی......
در برخی از نقدهایِ شهید آوینی هم این مورد دیده میشه که عامل درون ذات موجب شده که این بزرگوار فیلمی متوسط را ,, خوب ارزیابی کنند..
البته شخصِ شما که احتمالا رابطه ای استاد و شاگردی ولی از جنسِ دوستانه با ایشان دارید,,میتوانید برخی نکات را به خوبی هضم کنید که مثالِ موسیقی و خاطره ی کودکی مصداق این مورده..
(بابت این گپ دوستانه از شما ممنونم..
دیگع نون و نمک خورده ی منزلتون شدم..)

سید جواد:
بنده نیز کمال تشکر را از شما بابت این بحث دارم. مطلبی که از جناب علامه جعفری بیان کردید، حتماً از این پس مورد استفاده و استناد بنده قرار خواهد گرفت و مطمئناً در شفاف کردن برخی مسائل کمک خواهد کرد و بنده یقیناً این مسأله را مدیون شما خواهم بود.

حسین پارسایی دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 00:31

سلام.
تشکر بابت پاسخگویی تان..
اتاق به اتاقِ منزلتان را گشتم تا به پاسخ رسیدم;
با نظرات شما کاملا موافقم ,,حدس زدم که شاید نیمی از نمره ی 2 جناب فراستی به "فیلم قاضی" ,,مربوط به آن "دوست داشتن" باشد و در نتیجه این تحلیلِ از دور رو بیان کردم.
از دوست عزیز_مهمان_ هم تشکر صمیمانه میکنم..

میهمان یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 08:37

سلام دوست عزیز
چرا هزینه نمیکنید و بلوری فیلم ها (یا دست کم نسخه های کرایتریون که دی وی دی 9 هستن) رو نمیخرید ؟ فکر میکنم قیمت بلوری های 50 گیگ آثار سینمایی هر دیسک حدود 20 تومان باشه و دی وی دی 9 حدود 5 تومان
البته اگر کیفیت کار واستون مهم هست عرض میکنم

سید جان یه سوال داشتم
همه روزه کلاس برگزار میشه توی کافه راندوو؟ بعد اگه بریم اونجا و کلاسی در حال برگزار شدن نباشه چطوری میشه با جناب فراستی صحبت کرد ؟ ممکنه مشغول صحبت با دیگری باشن و طول هم بکشه صحبتشون و در اون صورت آدم نمیدونه چکار کنه تا زمانی که گفتگوشون به اتمام میرسه. چون ممکنه از تهران برم اونجا عرض میکنم.

سید جواد:
خیر. کلاسهای کافه، چنانکه در وبلاگ جناب فراستی نیز منعکس شده است، تنها روزهای یکشنبه، پنجشنبه و جمعه است. در روزهای دیگر نیز می‌توانید برای ملاقات با ایشان به کافه بروید، اما چون هیچ کس برای ملاقات با ایشان وقت قبلی نمی‌گیرد و بنای جناب فراستی هم این نیست که به این شکل رسمی با دوستان ملاقات کنند، مشکلی که فرمودید ممکن است پیش بیاید. راستش تنها راه حلی که به ذهنم می‌رسد، این است که پیش از رفتن، از طریق تماس تلفنی با کافه، یک هماهنگی کوچک با ایشان داشته باشید. اما به هر حال در روزهایی که کلاس برگزار می‌شود شاید گفتگو کردن با ایشان (پس از کلاس) راحت تر باشد، چون وقت ایشان در آن روزها غالباً به کلاس و گفتگو با دوستان حاضر اختصاص دارد.

حسین پارسایی یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 02:52

در ادامه پیام قبل :
برای رمانی که در کنارِ معما ,,کمی چاشنی ذوق و استعداد فردی هم مطرحه,,میتونم از رمانِ متوسط ولی خوندنیِ ریموند چندلر,یعنی "خواب سنگین" مثال بزنم که قواعدِ ادبیاتِ پلیسی این نویسنده رو خیلی محدود نکرده..

سید جواد:
بنده طی چند روز گذشته تمام پاسخ های عقب افتاده را ذیل خود سؤال‌ها ارائه داده‌ام.

حسین پارسایی یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 02:40

سلام;
پاسختان به سوال تفاوت معما و تعلیق را به طور اتفاقی دیدم,برای پرسشی دیگر مهمانتان شدم که چشمم به پاسختان خورد;
از اصلاحیه تان متشکرم,,اینکه معما را بنده فاقد تاثیرگذاری بر حس دونستم در آثاری مشخص بود که خالق این دست آثار_مثلا :دارابونت در رستگاری در شاوشنگ یا کریستی در تله موش_اصلا از معما _چه_عبور نمیکنند ,, به تعلیق بی توجهند و یا اگر در اثری_رمان و فیلم_,,اندک توجهی دارند ,,کاملا مبتدی به آن می پردازند که در نتیجه اثر را از همان جذابیت محدود سرگرم کنندگیِ معما تهی میکنند..
از شما یاد میگیرم سید عزیز,,ولی برای اینکه بحث شفاف بشه میگم :
اینکه گفتم اثری که از معما و چه نان میخورد,,این نان خوردن یعنی پی و بنِ اثر روی چه ریخته شده و خالق از ابتدا تا انتها تنها و تنها از معما بهره میبره و نه هیچ خلاقیت و ذوقِ شخصی ای..اثر توان و قدرت و حتی ادعایِ اثرگذاری حسی رو نداره و در حدِ جدول یا سودوکو باقی می مونه,خب مشخصا این گونه آثار هیچ نقطه تلاقی با حس ندارن که ....
تاکیدم روی "بخش نادیده گرفته شده ی تفاوت ماهوی تعلیق و معما" بود,,اینکه معرفت حسی حتما پس از دریافت و پس از مواجهه با اثری هنر,ی به معرفت عقلی میرسد ,,درست است.اینکه نمیتوان حس را از تفکر جدا کرد و ساحتهای وجودی آدمی با یکدیگر ارتباطی فعال دارند هم صحیح است..
قطعا به گسست معرفت شناختی_چه درون معرفتی و چه برون معرفتی_قائل نیستم;
گفتم که از آلن پو اثری نخوندم,,ولی از اونجا که از سبکِ نوشتاری کریستی بیش و کم مطلعم گفتم شاید کمی برای کسی که از هر دو نویسنده تعدادی اثر خونده باشه,,تفاوت چه و چگونگی رو بیشتر شفاف کنه.(اون طور که آلن پو گفته: موادِ خامِ داستانهایم رویاهایِ قبلِ خوابه!)
از میان فیلمهای 4 ستاره تا کنون نمره ی دو فیلم,,منو قانع نکرده..
1_محبوبم کلمنتاین 2_ روانی(روح)..(البته از برگمان هم هیچ فیلمی ندیده ام)..
در ضمن ,,سوال دیگه رو هر وقت که تمایل داشتین و زحمت کشیده و پاسخ دادین بی زحمت به نحوی به بنده اطلاع بدین;
تشکر ..

حسین پارسایی پنج‌شنبه 12 فروردین 1395 ساعت 18:23

سلام;
دو سوال :
آن روزنامه از آقایان حاتمی کیا و کیایی این سوال_دوست دارید کدام منتقدین فیلم شما رو ببینند_ رو پرسیده بود یا اطلاع ندارین؟
و اینکه (اگر سوالِ نابجایی نباشه),شما از این دو سایت معرفی شده فیلمها رو دانلود میکنین؟
سایتِ " mediasity1.in " که از فورد,,هاکس,,کاپرا,,وایلدر و.. فیلمهای زیادی رو داشت_ولی نمیدونم چرا برخی رو با عنوانِ "فیلمهای درخواستی" نشون داده بودن!,,چون اتفاقا فیلمهایی بودن که بیشترشون و ندارم تو آرشیوم..

سید جواد:
سلام.
ــ خیر. از دو فیلمساز مذکور این سؤال پرسیده نشده بود.
ــ راستش با اینکه آرشیو سایت "مدیاسیتی" خیلی کامل است، بنده تا امروز موفق به داملود فیلم از این سایت نشده‌ام، اما این را فهمیده‌ام که بهترین راه دسترسی به فیلم‌ها از طریق ورود به صفحه‌ی اختصاصی هر کارگردان است.
از آن سایت دیگر اما زیاد فیلم دانلود کرده‌ام و هنوز هم جزء سایتهایی است که گهگاه برای دانلود به آن سر می‌زنم.
راستی سایت "ایران فیلن" را هم که حتماً می‌شناسید، دیگر. برای پیدا کردن دوبله‌ها سایت خوبی است.

حسین پارسایی چهارشنبه 11 فروردین 1395 ساعت 19:30

سلام.
به هر دو سایت سر زدم;
تشکر فراوان بابتِ معرفی این دو سایتِ خوب;

حسین پارسایی چهارشنبه 11 فروردین 1395 ساعت 02:32

کمی دیگه راجع به ابد و یک روز و خاصه سازنده ی محترمش :
به سختی تا آخر نشستم رو صندلی.شکنجه بود این فیلم..موندم یک جوان 25,26 ساله_کارگردان فیلم_ از دلِ چه دالان تاریخی,اجتماعی,سیاسی, جغرافیایی,زیستی و.. گذار کرده که این فیلم و ساخته..
از توهمِ مساله داشتن ,,خودشون به خودشون گیر میدن,این قشر تازه واردِ گودشده از اونان که اگه تو مانورِ نظامی شرکت کنن,, اسیر میشن از بس که اسیرن و درجازن و سورئال ..
دوربین تو خونه با تکنیک زدگی بی منطق و ریتمِ تند مدام خاک می پاشونه تو حسِ بصری,,اعضای خونواده هم چپ و راست تیکه بارِ هم میکنن و پاچه هم و میگیرن که حس شنوایی رو اذیت کنن..بوی تعفن هم از شروع تا پایان همرامونه و حتی افرادِ تو خونه رو هم اذیت میکنه چه برسه به حسِ بویایی ما,,حس چشایی مون که از بی مزِگی نویدِ_بخوانیم امیدِ خونه و بخوانیم گول زنکِ هیات داوران_تهِ فیلم در امون نبوده,حسِ لامسه مون هم که از ترس لمسِ مادری چنین فداکار! به حس ششم پناه برده..حس ششم هم که میگه : این فیلم اگه بره جشنواره های فرنگی واویلا.....
خوبه که فیلم و فیلمساز توهمِ واقع گرایی داره,اگه سورئال می بود چی میشد؟
اگه مشابهِ هم نسلهایِ خودش تو اروپای بعد دو جنگ جهانی بودف,,لابد مانیفست دادائیسم و کوبیسم و.. رو قبلِ برتون و.. آماده و منتشر میکرد..
شایدم گوشِ حسِ و جانِ ما_مخاطب عام_ کَره که "صدایِ واق واقِ واقِ ع گرایی" این چنین زندگیِ سگی ای رو نمیشنویم..
امیدوارم که این فیلم تو ایران بمونه و .....ولی بعید میدونم..

حسین پارسایی چهارشنبه 11 فروردین 1395 ساعت 01:33

سلام.
اولا: ولادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رو تبریک میگم به شما..
ثانیا : شما لطف دارین سید آقا ,حرفایی میزنین که اگه فیلم بود میگفتم : این دیالوگ از فیلم بیرون میزنه..از مهربونیتونه که با اینکه بارها سر زدم و نبودین,,باز هم با کمالِ میل مهمونِ خونه تون شدم.خواستم شوخی ای بکنم,نگه داشتم..بگذریم.....
ثالثا : از اونجا که احتمالا تعداد محدودی فیلم اکران میشه و باید دوبله بعد از انقلاب هم باشه احتمالا_چون اکران خصوصی مطرح نیست _ و همچنین کیفیتِ خود فیلمها,,حتما فورد و هیچکاک در اولویته..
ربه کا : فیلم نزدیک به خوبیه_خانم دانورس قوی ای داره,فضاسازیِ قصر هم جلوتر از فیلمه به نظرم_,مردی که زیاد میدانست و ندیدم فعلا..
رودسرخ : سه چهار سال پیش که دیدمش خوب بود,الان و نمیدونم.
خواب ِگران : رمانشو که دو سالِ پیش خوندم , راضی بودم و به نظرم از معما_چه_خیلی سود نبرده بود چندلر تو خلقِ این قصه و در کل رمان متوسطِ سرپا و خوندنی ای بود,,ولی فیلمشو باید ببینم.دو سه فیلم دیگه هاکس رو ندیدم هنوز..در کل کمی تعجب کردم از اینکه گفتین قراره استاد واسه هاوارد هاکس کتاب دربیاره,,البته آثارِ کمی ازش دیدم و نباید پیش داوری کنم;
در یک شب اتفاق افتاد و تلویزیون نشون داده؟
و اینکه سایت دانلود فیلمی سراغ دارین که کیفیت بالایِ 1080p کلاسیک ها رو داشته باشه.(من از سایت "تاینی موویز" فیلمها رو دانلود میکنم)
چون خوشه های خشم با کیفیتِ 1080 و که با حضورِ استاد رو پرده دیدیم,خیلی بد نبود ولی خُب از لذتِ لذت کم میکنه قاعدتا..

سید جواد:
سلام.
خیر. "یک شب اتفاق افتاد" را تلویزیون پخش نکرده است.
سایت‌های زیر خوب هستند:
http://mediasity1.in/
http://12moviefa.org/

آرش سه‌شنبه 10 فروردین 1395 ساعت 23:56

حسین جان فیلم های "سانشو مباشر" از میزوگوچی، "چه زندگی شگفت انگیزی" از کاپرا، "مغازه گوشه خیابان" از لوبیچ و "توت فرنگی های وحشی" از برگمان اساسا فیلم های "سینمایی" طراحی شده برای پرده هستند. نظر آقای فراستی هم مثبته به همه شون. خودم شخصا سوال کردم

حسین پارسایی سه‌شنبه 10 فروردین 1395 ساعت 16:29

سلام..
یک سوال:
خشم و هیاهو,, ارزش دیدن و داره؟
فیلمِ قبلی سیدی_سیزده_ که خیلی بد بود.ارزش دیدن و هم نداشت..

سید جواد:
این فیلم از سیزده جلوتر است و می‌شود آن را دید و به سختی تحمل کرد.

حسین پارسایی دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 23:39

سلام;
هیچکاک که در اولویته ,,از اونجا که حدود 20 فیلم از هیچکاک دیدم,تسلط نسبتا خوبی رو آثارش دارم,البته نه در حدِ شما..
مرد اشتباهی,پرندگان و بیگانگان در ترن اولویت بندست ,, متاسفانه نمیشه ابر شاهکار هیچکاک ,پنجره پشتی و اکران کرد.سرگیجه هم وجه سرگرمی کمتری دارد,گرچه اگر به میل بنده باشد اکرانِ سرگیجه در صف اولِ اول قرار داره..ولی به شخصه مارنی و شمال از شمالغربی رو از پرندگان و بیگانگان در ترن کمتر می پسندم.
از کوراساوا که هیچ فیلمی ندیدم.ولی باید مدت زمان فیلم خیلی طولانی نباشه احتمالا..به گمانم عمده آثار کوراساوا بیش از دو ساعت باشه..درسته؟
از کاپرا فیلم محشر "چه زندگی شگفت انگیزی" رو مدنظر دارم,
از لوبیچ دو فیلم دیدم_نینوچکا و مغازه گوشه خیابان_ولی دوبله این فیلم و پیدا نکردم و فیلم دیگه ای هم ندیدم ازش..اگر شما دیدین و دوبله شده,استقبال میکنم..مغازه گوشه خیابان و که خیلی دوست دارم.ریتم و لحنِ عالی ای داره,عالی..
ریوبراوو رو در نظر دارم ,,حتی این شاهکار هاکس رو از جویندگان کمی بیشتر دوست دارم,به نظرم بسیار سرگرم کننده ست و خوش ساخت,,برخلاف استاد جویندگان و بهترینِ فورد نمیدونم.البته ممکنه دیدنش رو پرده نظرمو عوض بکنه..
دختری با روبان زرد و به تازگی دیدم ,به نظرم فیلم متوسط رو به خوبیه ولی خوب نیست..
خوشه های خشم و چه کسی لیبرتی والانس و کشت؟ و حتما به محبوبم کلمنتاین ترجیح میدم,مگر اینکه دیدنش رو پرده نظرمو بالا بیاره_نه اینکه فیلم خوبی نباشه محبوبم کلمنتاین,,نه..ولی به نظرم فیلم 4 ستاره ای نیست..
موگامبو رو هم ندیدم,,فیلم قابل قبولیه؟
از هاکس چهار فیلم بیشتر ندیدم و خیلی نظرِ مثبتی تا اینجا بهش نداشتم.به جز ریوبراوو که شاهکاره و دست نیافتنی,فیلم خوبی ازش ندیدم.البته میدونم باید حداقل 10 فیلم ازش ببینم تا نظر خامی نداده باشم ..
اگر از هاکس فیلم خوبی که خودتون دیدین و خوشتون اومده,,به بنده معرفی کنید ممنون میشم_داشتن و نداشتن,خواب گران و الدورادو رو دیدم_..
(جز تشکر از راه دور,,کارِ دیگه نمیتونم بکنم..
باز شما میگین که : نمیدونم چرا میخواین بهم هدیه بدین,خب این لطفتون تو این یکی دو سال اخیر,بخشی از پاسخِ این چراست..)

سید جواد:
از هیچکاک حتماً "شمال از شمال غربی" باید در لیست باشد، آن هم در اوایل لیست. "طناب" هم به نظرم گزینه‌ی مناسبی است.همچنین "ربکا" و "مردی که زیاد می‌دانست". همه‌شان هم دوبله شده‌اند.
از کاپرا نیز، هم "چه زندگی شگفت‌انگیزی"، هم "آرسنیک و تور کهنه" و هم "یک شب اتفاق افتاد" دوبله شده‌اند.
دوبله‌ی "نینوچکا" لوبیچ هم موجود هست.
از فورد"خوشه‌های خشم" و "مری که لیبرتی والانس را کشت" حتماً گزینه‌های درجه یکی هستند که اصلاً حواسم به شان نبود. "خوشه‌های خشم" را مطمئن هستم که دوبله شده است، ولی لیبرتی والانس را نه. دوبله‌ی فیلم قابل قبول"موگامبو" را هم ندیده‌ام ولی اگر پیدایش کنید، بسیار مناسب است از این نظر که فیلم مفرح و جذابی است.
از هاکس به جز شاهکار "ریو براوو"، فیلم‌های "رود سرخ"، "بزرگ کردن بچه"، "منشی همه کاره"، "خواب بزرگ" و خصوصاً فیلم محبوب بنده، "هاتاری"- که خیلی خوب است و حتی از "موگامبو" فورد که حال و هوا و موضوع مشابهی دارد هم بهتر است- نیز قابل توجه و درخور تأمل هستند.
کوروساوا هم که گرچه فیلم‌های خوب کم ندارد- که بعضی هایشان؛ مثل "سوگاتا سانشیرو" مدت زمان کمی هم دارند- برای شروع خیلی مناسب نیست. حداقل از نظر بنده، چون فکر می‌کنم که جذابیت لازم را برای شروع ندارد.
البته درباره‌ی همه‌ی دوبله‌هایی که عرض کردم باید این نکته را اضافه کنم که بنده دوبله‌ی این فیلم‌ها را دیده‌ام ولی در حال حاضر آنها را در دسترس ندارم تا بتوانم به دست‌تان برسانم. اگر توانستم به هر جند تا از آنها دسترسی پیدا کنم، خبرتان می‌کنم تا درباره‌ی رساندن آنها به شما هماهنگی کنیم.

(همین تشکر از راه دور نیز نشان از بزرگواری شما دارد و اگرنه بنده که جز انجام وظیفه‌ای به عنوان یک دوست- اگر قابل باشم- انجام نداده‌ام. تازه گاهی به واسطه‌ی کوتاهی در این انجام وظیفه و پاسخ‌گویی به موقع شرمنده‌ی شما نیز شده‌ام و همچنان از حضورتان تقاضای بخشش دارم.)

مجید دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 19:19

سلام . سیدجان پس اگه گوش دادی نظرت رو برام ایمیل کن
فقط دیگه یاد آوری نمیکنم جسارتاً
گوش دادن دو آلبوم قبلی این هنرمند (با عنوانهای مرد تنها و آوار) هم خالی از لطف نیست
اگرچه توی اثر اخیرش (نگار) بیشتر درمورد شعرهای خودش و رابطه ش با اون ها به صحبت پرداخته

سید جواد:
سلام.
به روی چشم.

حسین پارسایی دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 15:20

بله,حدستون درسته..متاسفانه جای امضای جناب فراستی تو صفحه اول کتابِ جان فورد خالیه که ان شاالله به وقتش جاش پر میشه..
در پس زمینه آقای رضا عسگری رو داریم ,, در چپِ کادر دستِ جناب عکاس!,,آقا میثم امیری..
از ایشون پرسیدم ولی پاسخی نداده فعلا,,مطلعید که ایشون_میثم امیری_ تو سفرهای استانی همیشه همراه استاد میرن یا نه؟
یک خبر خوب : قولِ نسبی اکران فیلم خارجی رو پرده سینما رو از مسئولین گگرفتیم.یادمه که آقای افخمی یا جناب فراستی میگفتن برای دیدن فیلمهای فورد رو پرده,, میرفتن ترکیه ,فرانسه ..
خواستم بدونم شما از فورد و کوراساوا چند فیلم دیدین؟
بنده از کوراساوا هیچ فیلمی ندیدم,,ولی از فورد 7,8 فیلم دیدم.
چون نیاز به مجوز ارشاد داره اکران رو پرده,, احتمالا باید فیلمهای کلاسیک دوبله شده ی تلویزیون و بذاریم تو لیست..
میخوام چند فیلم خوب پیشنهاد کنید که دوبله هم شده باشه..
خصوصا از کوراساوا..
البته خودم دراسوازالا و ریش قرمز و درنظر داشتم..
از فورد هم چه سرسبز بود دره من و خوشه های خشم رو..
آخرین هورا رو ندیدم ولی در نظر داشتمش..
نظرتون چیه؟_راجع به این چند فیلم فورد و کوراساوا_
از اونجا که بحث استقبال هم مطرحه و عمومِ بینندگان, بعیده که گرایش به کلاسیک دیدن داشته باشن,,نمیدونم ریوبراوو و جویندگان و بذارم یا نه ..؟
چون گام اول و باید محکم و در عین حال محتاطانه برداشت,
گفتم از راهنمایی تون استفاده کنم..

سید جواد:
پس از آشنایی بصری و تصویری‌تان خوشبختم.

درباره‌ی آقای امیری هم باید عرض کنم که خیر. ایشان در تمامی سفرها همراه جناب فراستی نیستند.

خبر بسیار خوبی است. بنده از کورساوا فیلم‌های بیشتری دیده‌ام و از فورد هم کمتر از 78 فیلم دیده‌ام. به نظرم از نقطه نظر دوبله و سانسور می‌توانید از تمامی فیلم‌هایی که از این دو کارگردان در برنامه‌ی "سینما کلاسیک" پخش شد، استفاده کنید. به عقیده‌ی بنده از میان کوروساوا ها "آشوب"، "شبح جنگجو"و "یوجیمبو"برای آغاز مناسب‌ترین هستند و در ادامه نیز "هفت سامورایی"، "ریش قرمز"، "سریر خون" و صد البته "سوگاتا سانشیرو" و شاید بعدها "درسو اوزالا" که فیلم بسیار خوبی است. با تمام این اوصاف، در کل به نظرم کوروساوا نقطه‌ی آغاز خوب و جذابی نیست.
"جویندگان" و "دره . . ." را که حتماً باید پخش کرد و همچنین "ریو براوو"- که البته مالِ هاوارد هاکس است. اما بین این دو فیلم بنده "ریو براوو" را برای شروع مناسب‌تر می‌پندارم. همچنین در همین حال و هوا، "هاتاری" هاکس و "موگامبو" فورد هم برای آغاز خوب هستند. "مرد آرام" فورد هم البته فراموش نشود (و "کلمنتاین عزیزم" و "دختری با روبان زرد). "آخرین هورا" هم فیلم خوب و مناسبی است.
اما سؤالم این است که چرا فقط از فورد و کوروساوا نام بردید؟ به نظرم اتفاقاً برای شروع، هیچکاک بسیار مناسب تر است. همین طور کمدی سازانی چون کاپرا و لوبیچ و هاکس که برخی از کارهایشان دوبله نیز شده است. به علاوه برای شروع می‌توانید به سراغ لیست فیلم‌هایی که تحت عنوان "سینمای سرخوش" در کافه به نمایش درآمدند بروید و دوبله شده هایشان را انتخاب کنید.

حسین پارسایی دوشنبه 9 فروردین 1395 ساعت 13:42

سلام;
بادیگارد و ابد و یک روز رو دیدم;
هر دو فیلم ,, بد بود و غیرقابل دفاع..
مطلبتون راجع به ابد و یک روز و خوندم,,توقع داشتم کمی تندتر می بود.. 90 دقیقه شکنجه بود با چاشنی واقع گراییِ دروغین..خیلی دیر راه میفته قصه,,نه شخصیتی ساخته میشه نه محیطی..شخصیت سازی رو به نفعِ ساختن جبر فضایِ حاکم بر خونه میسوزونه و بالعکس..استاد خیلی خیلی درست گفت که دوربین برایِ ندیدن,,خاک می پاشونه تو چشمِ بیننده..
کارگردانی تو چند نمایِ خارج از خونه,,کاملا مبتدی و بی وزنه..
توهین به لهجه ی افغانی در انتهای فیلم هم که این پازل ننگین و تکمیل میکنه..این همه جایزه به این فیلم واقعا جای تعجب داره.البته به نظرم کارگردان به هدفش رسید,,خواست به مخاطب نشون بده یک زندگیِ سگی رو ,, که بیننده بعدِ ترک سالن سینما قدرِ خانواده و اطرافیانشون و بیشتر بدونه و امیدوار بشه لابد!! .......
و اما بادیگارد :
ضربه ی اصلی رو از فیلمنامه خورده,,کارگردانی به وضوح از فیلمنامه جلوتره و پخته تر..
به جز حاج حیدر,,تو شخصیت پردازی اصلا موفق نبوده..
بازیِ سه چهار آدمِ فرعی_مریم,,الیاس,نامزد مهندس بیخودی معترض و مافوقِ حاج حیدر_هم خیلی بده..
چند سکانسِ بی ربط داره که هیچ بارِ مثبتی ندارن تو قصه_بیمارستانِ شروع فیلم و زد و خورد حاج حیدر تو پارک با اراذل و تمرینِ گریز از ترور و.._..
فیلمنامه به شلختگی و مضمون زدگیِ "بنام پدر" نیست ولی قطعا مضمون زدست و خام..به قولِ جناب فراستی: برای دکمه ,,کت دوخته جناب حاتمی کیا,, نه بالعکس..
به حدی برخی دیالوگها رو هوا بود و لحظه ی خلق شده فدایِ دیالوگ به خصوصِ حاویِ منظور!_دهه 60,دهه 90..مقدس,نامقدس..بادیگارد,محافظ..حیدری,نعمتی_که اگر بازیگران محترمی که بازی تو این فیلم و انتخاب کردن ,,میدونستن کارکردشون تو قصه فقط همین دو تا نیش و کنایه ست و بس,,احتمالا نقش و پس میزدن..
شما به درستی اشاره کردین که این فیلمنامه به بازنگری چندباره نیاز داشت,,فقط این و موافق نبودم که بازی مهندس_حمیدیان_ خوب نیست,,به نظرم مشکلِ اصلی از فیلمنامه ست نه بازی حمیدیان..از همون اول طلبکاره و از موضعِ بالا تا....حتی نبوغی هم ازش نمیبینیم که باور کنیم برای ترورش ,, تیم ترور فرستادن..شهید احمدی روشن و دیگر شهدای هسته ای,, به واقع نابغه بودن ,,نه در حد یک استاد دانشگاهی که دست فرمونِ خوبی هم داره..ولی فیلمنامه نویس برایِ هدفِ خودش,,به وجهِ طلبکاری و بی منطقیِ کاراکتر نیاز داشت نه آنی از نبوغِ این مهندس,,
شخصیت_یا تیپِ قوی_ که ساخته نمیشه ,, ترور باورپذیر نمیشه که فداکاری خارج از شغل حاج حیدر ساخته بشه _هرچند کارگردانی و ریتم خوب دراومده باشه_...........
واستون یه عکس میل کردم,,رسید بهتون؟
(گفته بودین : "حسین پارسایی" تاکنون برایم درحد یک اسم بوده,,خواستم در کنارِ اسم ,, عکسی هم باشه..)

سید جواد:
سلام.
ابتدا از نظرات خوب‌تان سپاس‌گزارم و سپس از اینکه این کلبه‌ی کوچک و محقر را قابل می‌دانید تا نظراتتان را در آن درج کنید، خوشحال و متشکرم.
عکس را دریافت کردم، ولی نمی‌دانم کدام‌شان شما هستید. رفیق خوب‌مان- که بخشی از چهره‌اش با صورت جناب فراستی ماسکه شده- را در پس زمینه شناختم، ولی شما را تشخیص ندادم. لابد همان شخصی که کتاب به دست ایستاده و منتظر امضاست باید باشید دیگر، بله؟

حسین پارسایی یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 23:57

سلام دوست عزیز ..
در سخن مخفی شدی مانند بو در برگِ گل ..
میلِ دیدن هر که دارد در کجا بیند تو را ..؟!

سید جواد:
می‌خواستم بگویم گفتن نمی‌توانم
آیا همین که گفتم یعنی همین که گفتم؟

حسین پارسایی شنبه 29 اسفند 1394 ساعت 21:51

سلام;
خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد..
که در دستت به جز ساغر نباشد..
زمان خوشدلی دریاب و دریاب..
که دائم در صدف گوهر نباشد..
سال نو بر شما مبارک..
(شما که این مدت منزل نبودی,,لابد خونه تکونی هم نکردین دیگه که بعیده..یا شاید بودین و در رو باز نکردین که بعیدتره........)

مجید پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 23:02

سلام . سید جواد جان نظرت در مورد این آلبوم (نگار سورنا) چیه ؟ http://dl.nex1music.ir/1394/12/26/Ali%20Sorena%20-%20Negar%20%5BAlbum%5D/Ali%20Sorena%20-%20Negar.zip
از نظر فرم و محتوا چطوری ارزیابیش میکنی ؟

سید جواد:
اگر حالی و مجالی بود، گوش می‌دهم و نظرم را عرض می‌کنم.

حسین پارسایی سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 22:12

سلام مدیر محترم وبلاگ جناب فراستی..
در منزل هم تک چراغی روشن کنید ,قبض برق به پایِ بنده..!!

حسین پارسایی یکشنبه 23 اسفند 1394 ساعت 18:54

سلام..
ظاهرا پیام آخر بنده, به جمعِ پیامهای بلوکه شده ی قبلی پیوسته..درسته دوست عزیز؟
در پاسخ به دوست عزیز_محمد_:
از تولستوی,, حاجی مراد و آناکارنینا_ترجمه سروش حبیبی_ را توصیه میکنم..البته جنگ و صلح هم رمان معتبری ست ,گرچه بنده آن را نخوانده ام.
ولی بیشترِ آثار تولستوی,آثاری مفهوم زده و خصوصا اخلاق زده اند و به اعتقاد بنده ربطی به خلق هنری ندارند اعم از :
رستاخیز_پدرسرگی_شیطان_ارباب و نوکر_مرگ ایوان ایلیچ_سعادت زناشویی ..
از داستایفسکی هم مجموعه آثارشو پیشنهاد میکنم با اولویت این چند اثر : برادران کارامازوف_جنایت و مکافات_جن زدگان(تسخیرشدگان)_ابله ..
شبهای روشن و یادداشتهای زیرزمین را هم در لیست خواندن قرار دهید,,خصوصا یادداشتهای زیرزمین را..
موفق باشید..

سید محسن باقری جمعه 21 اسفند 1394 ساعت 22:36 http://mohonar.blogfa.com

فکر کنم در تنظیمات بلاگ اسکای محدودیت زمانی تعیین کردی یا محدودیت پستی

حسین پارسایی چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 23:03

سلام.
در پاسخ به دوست عزیز_محمد_:
بنده از آقای یوسف بیک,,یاد میگیرم ولی با اجازه ی شما پیشنهاد خودم رو مطرح میکنم..
به نظرم مجموعه آثار این دو نویسنده رو باید خواند ,, ولی قطعا اگر در زمینه ی رمان نویسی و قدرتِ قلم_نه در فرامتن و اثرگذاری شخصیتی و.._مقایسه ای بین این دو شود,داستایفسکی حتما بهتر است,,جای شکی هم نیست..
تولستوی : این دو اثر_آناکارنینا_حاجی مراد_را بهتر از آثارِ دیگرش میدونم ,آثار بدی نیستند ولی جنگ و صلح را تاکنون نخوانده ام.
مرگ ایوان ایلیچ_سعادت زناشویی_رستاخیز_شیطان_ارباب و بنده_پدر سرگی همگی آثار بد و ناچیزی هستند..
داستایوفسکی : جنایت و مکافات_ابله_برادران کارامازوف_جن زدگان(تسخیرشدگان)_
البته شبهای روشن و یادداشتهای زیرزمین هم نزدیک به متوسطند ,,خصوصا یادداشتهای زیرزمین را مدنظر داشته باشید ..
سید جان ,, بابت لحظه ی سورئال در این سه فیلم, ان شاالله سر فرصت مزاحم شما میشم و از شما یاد میگیرم..
میتونید نظرتون و راجع به فیلم "چه زندگی شگفت انگیزی" بگید؟
جمعه جلسه نقد این فیلم و داریم,,دوست دارم نظر شما رو بدونم..
به نظرم این فیلم از بهترین های تاریخ سینماست,,تاریخ مصرف ندارد ,,حتی در طرح و ایده پیش روست و خلاصه به قولِ استاد :"خیلی سینماست" ..جنبه خیال برانگیزیِ قوی ای داره و کاپرا هم خوب از پسش بر اومده..

محمد چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 12:04

سلام
چون می دانم در زمینه ی ادبیات داستانی صاحب نظر هستید دو سوال از شما داشتم:
اول اینکه از آثار تولستوی و داستایوفسکی کدام را برای مطالعه توصیه می کنید؟
دوم اینکه نقد رمان اساسا با نقد سایر مدیوم ها مانند سینما چه تفاوت هایی باید داشته باشد؟

سید جواد:
سلام.
ــ همه‌ی آثارشان خصوصاً "جنایت و مکافات"، "برادران کارامازوف"، "قمارباز"، "ابله"، "جنگ و صلح"، "مرگ ایوان ایلیچ" و "آناکارنینا"

ــ در کلیات فرقی ندارد، اما در جزئیات باید ویژگی های خاص مدیوم ادبیات مد نظر قرار گیرد.

سید محسن باقری چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت 06:48 http://mohonar.blogfa.com

سید جان سلام بعد از مدتی فرصتی به دست آوردم تا بیام و از نوشته های خوبت استفاده کنم و مانند قدیمها بحثی راه بندازم اما متاسفانه نمیدونم چرا به غیر پست آحر، تمام پست های دیگه امکان نظردهی اش بسته شده...
داستانش چیه ؟

سید جواد:
سلام.
خوش اومدی، رفیق. قدمت سر چشم.
راستش خودم هم نمی‌دونم قضیه چیه؟

حسین پارسایی دوشنبه 17 اسفند 1394 ساعت 21:21

سلام.
دو سوال:
1_ در کدوم فیلمِ هیچکاک,, "لحظه ی سورئال " خلق شده؟(مرد اشتباهی)
2_ در سینما,,فیلمسازی سراغ دارید که موفق شده باشد اثری سورئال خلق کند؟

سید جواد:
1- دردسر هری - پرندگان - روح (روانی)
2- آلفرد هیچکاک

حسین پارسایی شنبه 15 اسفند 1394 ساعت 23:25

سلام.
دوست عزیز_صادق_:
تشکر بابت راهنمایی تان ,,سوالی هم از شما داشتم;
شما آقای "سید علیرضا میرعلی نقی" را میشناسید؟
بنده کاملا اتفاقی با ایشان آشنا شدم,,ظاهرا کتب و مقالات معتبری در حوزه موسیقی منتشر کرده ..
سیدجان,, سوالی هم از شما داشتم;
شما از ویسکونتی و روسلینی فیلمی دیده اید؟

سید جواد:
سلام.
از روسلینی فقط "روم، شهر بی‌دفاع دیده‌ام" که فیلمی است متوسط.

سیدمحمد شنبه 15 اسفند 1394 ساعت 11:53

سلام سید جان امکانش هست نقد سریال رو هم انجام بدید یا حداقل نظر مختصری درباره چند سریال موفق این چند ساله بدید و این که اگه امکانش هست نظرتون رو راجع به چند فیلم اسکار امسال به خصوص room بیان کنید

سید جواد:
سلام.
ممنون از پیشنهادتان. هر دو کار را در دستور کار خودم دارم، اما نمی‌دانم دقیقاً چه وقت به نتیجه و ثمر می‌رسد. در عین تلاش برای زودتر بودن آن وقت، سعی می‌کنم زمان بر روی کیفیت کارم تأثیر نگذارد.

حسین پارسایی شنبه 15 اسفند 1394 ساعت 00:06

سلام..
خواستم پیشنهادی بدم;
حالا که جناب فراستی زحمت میکشن و رو فیلمسازانِ مولف کار میکنند ,,به کارگردانانی که به اندازه هیچکاک,فورد,برگمان و.. فیلمِ معتبر و برجسته در کارنامه ندارند ولی فیلمهایی هم ساخته اند که عموما باور داریم که آثاری ناب و درخشانند و نمیتوان از کنارشان عبور کرد هم توجهی جدی کنند..
از این فیلمسازان _کاپرا,لوبیچ,بیلی وایلدر,ویلیام وایلر,ژان پیر ملویل,کوبریک و.._فیلمهایی برجا مانده که مطلعیم استاد هم علاقه زیادی به آنها دارند,امکانش نیست که بهترین آثارِ این فیلمسازان انتخاب شده ,رویشان کار شود و در قالبِ کتاب منتشر شود..

سید جواد:
سلام.
این پیشنهاد را با جناب فراستی مطرح می‌کنم. ضمناً باید به اطلاع برسانم که به احتمال زیاد پس از خلاصی از کتاب فلینی، جناب فراستی قرار است به سراغ بیلی وایلدر بروند. به هر حال، فعلاً وایلدر و هاکس نامزدهای کتاب بعدی هستند؛ تا خدا چه بخواهد.

صادق جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 19:51

در پاسخ به دوست عزیز، آقای پارسایی
فعلا کتب
فرهنگ بزرگ موسیقی ترجمه شهره شعشعانی
آشنایی با سازهای ارکستر سمفونیک نشر ماهور
کتاب صد و یک اثر ممتاز موسیقی مارتین بوک اسپین نشر آگاه
زندگینامه مالر نشر آگاه
تجزیه و تحلیل موسیقی برای جوانان لئونارد برنشتاین ترجمه مصطفی پورتراب
کتاب بسیار کمیاب و بسیار خوب دعوت به شنیدن که به گمانم ترجمه آقای پرویز منصوری باشه

کتاب بسیار خوب سلوک روحی بتهوون نوشته سالیوان ترجمه کامران فانی

یک مجموعه صوت هم هست نشر ماهور داره هم چند سی دی شناخت موسیقی کلاسیک شاهین فرهت بگمانم و هم یک تک سی دی سازهاست کار یهودی منوهین که اگه رفتید خیلی خوبه

کتاب بسیار خوبی هست از مجموعه شخصیت هایی که طرح نو سالها در می آورد کتاب باخ ترجمه غلامحسین میرزاصالح که خوب و قابل قبوله ترجمه ش اما اگه انگلیسی کار کنید منابع زیاده از آلبرت شوایتزر تا کریستفر هگوود کتاب های بی نظیر در خصوص باخ و هندل و... هست.

موید باشید

حسین پارسایی جمعه 14 اسفند 1394 ساعت 09:25

سلام.
منظورم از تهیه ی کتاب فورد ,, این بود که کتاب رو خریدین شما؟
به نظرم کیفیت عکسها چندان خوب نیست..عکسِ روی جلد عالیه ولی عکسِ پشت جلد و نپسندیدم;ترجیح میدادم از چه سرسبز بود دره من باشه..
یک سوال:
کتاب ِفلینی که استاد در حال کار روی آن هستند,,نسبت به "کارناوال فلینی" چقدر متفاوت خواهد بود؟
یک نسخه این کتاب _کارناوال فلینی_ را کتابخانه شهرمون داره,,استاد که نیازی ندارن بهش؟
در بازار که ابدا پیدا نمیشه,,از این بابت گفتم که ممکنه نسخه ای از این کتاب نداشته باشن و..

سید جواد:
سلام.
بله، کتاب را خریده‌ام. به نظرم بزرگترین اشکالش صحافی است.
تفاوت کتاب جدید درباره فلینی و "کارناوال فلینی" احتمالاً مثل تفاوت "کوروساوا، حماسه سرای سینما" و "کوروساوا، سامورایی سینما" خواهد بود.
جناب فراستی از تمام کتابهای قدیمی تألیف خودشان حداقل یک نسخه‌ی تر و تمیز دارند. از توجه‌تان سپاس‌گزاری می‌کنم.

حسین پارسایی چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 22:22

سلام.
بابت ارائه آدرسِ شهر کتاب ,تشکر..تازه به دستم رسیده کتاب و حیف که از شما ترجمه ای نیست ..
شما تهیه کردین کتاب "اسطوره جان فورد" رو؟
و اینکه کتاب درس گفتارهای ادبیات اروپای ناباکوف رو اگه دارین,میتونین زحمت بکشین و ببینید به جز "خانه قانون زده,دیکنز" و "مانسفیلد پارک,جین آستین" چه رمانهای دیگه ای رو نقد کرده..
(تو پرانتز بگم,اسمِ کوچک بنده "حسین" است;)

سید جواد:
سلام.

ــ خیر. بنده در تهیه کتاب فورد خیلی نقش پررنگی نداشته‌ام.

ــ به جز داستانهایی که نام بردید، داستان‌ها زیر نیز در "درس گفتارهای ادبیات اروپا" نقد شده‌اند:
مادام بواری (گوستاو فلوبر)
ماجرای عجیب دکتر جکیل و آقای هاید (رابرت لویی استیونسن)
در جستجوی زمان از دست رفته (مارسل پروست)
مسخ (فرانتس کافکا)
اولیس (جیمز جویس)

ــ پرانتزتان را وقتی خواندم، اول تعجب کردم چون یقین داشتم که نام کوچک‌تان را درست می‌دانم، اما احتمال دادم که مشکل باید در جایی رخ داده باشد که بنده این نام را در پاسخ یکی از کامنت‌هایتان نوشته‌ام. پس از مراجعه معلوم شد که بله، اشتباه تایپی کار دست‌مان داده است. به هر روی عذرخواهی می‌کنم و آن نوشته را نیز اصلاح خواهم کرد.

حسین پارسایی چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت 16:03

سلام.
از بابت تاخیرِ در پاسخ که خیالتان راحت,اتفاقا از اینکه احساسِ راحتی کردید نسبت به بنده و رودربایستی نکردید,از شما ممنونم.برایم "بار" داشت;
در فضای مجازی که رساناییِ کمی دارد ,,نمیتوان به قولِ سینمایی ها به شخصیت رسید ,, نهایتا پشتِ ارتباطات متناوب و اظهارنظرها ,,بتوان به تیپ رسید;ولی شما کمی فرق دارید, با اینکه شفاف و صریح نظر میدید ,در عینِ حال بی اصول نیستید , بالاتر از اینها صبورید و مهربان..
فضای مجازی یک آسیب جدی ای که دارد این است که دستگاه فکری_ نه حتی خروجیِ آن را_,,خصوصا در نسل نوجوان و جوان ,بی نهایت نسبی گرا پرورش میده,یعنی جنسِ تفکر و نحوه اندیشیدنشون و دگرگون کرده و دمدمی مزاج و نسبی گرایِ مفرط ,, متوهم و شتابزده بار آورده..
سنکا چقدر درست میگه: همه جا بودن,,به معنای هیچ جا بودن است,ولی بنده خوشبختانه از دلِ این فضا با شما آشنا شدم..
(مطمئن باشید که همچنان طرفدارِ پروپاقرص وبلاگ شما هستم..)
شما در نقد موسیقی ,,فرد معتبری_داخلی و خارجی_ نمیشناسید؟اصلا نقد موسیقی که حتما معنا دارد,یعنی چه و چه عقبه ای دارد؟
متاسفانه فاقد شناختم در این مدیوم و تنها چندی پیش به یکی از دوستان شهید آوینی برخوردم که چندین کتاب معتبر داره ولی الان اسمشون در خاطرم نیست;ظاهرا منتقد موسیقی ان..

سید جواد:
سلام.
بنده در حوزه‌ی موسیقی هرچند نظراتی دارم ولی نه صاحب نظر هستم و نه تأمل و مطالعات دقیق و عمیقی در این حوزه داشته‌ام. بنابراین کتب یا افراد معتبر این حوزه را خیلی نمی‌شناسم.

حسین پارسایی سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 14:28

سلام.
یک حرفِ راستِ رو خودمونی بگم,بنده حقیقتا آدمِ اینترنت و شبکه های اجتماعی و..نیستم ,دورم از وبگردی های بدتر از ول گردی....
به استاد علاقه دارم,از خوندنِ جدی نقدهاشون شروع شده این علاقه ,, حالا دیگه به خودِ استاد علاقه دارم..
اینکه می بینید مدام مهمان شما میشوم تنها به نقد ادبی و سینمایی تان خلاصه نمیشود_
گفته اند که اگر به فردی علاقه مندید,از علاقه تان باخبرش کنید; بگذریم......
به گمانم هفته ی پیش بود که دربابِ تفاوت اساسی "تعلیق" و "معما" ,,سوالی از شما پرسیدم..
از کریستی و آلن پو گفتم و....
نرسید؟

سید جواد:
سلام.
قدم شما هربار که تشریف می‌آورید، بر روی چشمان بنده است و بنده حقیقتاً به این آقای "حسین پارسایی" که هنوز برایم فقط یک اسم است علاقه‌مند هستم و محترم می‌دارم‌شان و امیدوارم که تعللات بنده در پاسخگویی را- که خودم به بیش از حد بودن برخی‌شان اذعان دارم- به بزرگواری خود ببخشد که البته تا کنون نیز این لطف را از بنده دریغ نداشته است.
پیامی که فرمودید، رسیده است و چون پیام‌های قبلی در صف انتظار قرار دارد. نمی‌دانم. شاید تعطیلات سال نو فرصت خوبی باشد برای پرداختنی درخور به این پیام‌های ارزشمند.
(ضمناًً با نظراتان درباره اینترنت هم کاملاً موافقم و هم رویکردی مشابه شما دارم. خوشحالم که در اینجا با تمام کمی و کاستی ها میزبان چنین افراد محترمی هستم که اشتراکات زیادی با ایشان دارم.)

حسین پارسایی دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 20:46

سلام دوست عزیز..
چند بار سر زدم,,منزل تشریف نداشتین..

سید جواد:
سلام.
مشغول خرید سال نو هستیم که کمتر در خانه‌ایم. شما اگر پیغامی داشتید، بنویسید و از لای در بیاندازید داخل. ان شاء الله هر چند روز یک بار فرصت خواندنش را میان خانه تکانی پیدا می‌کنیم.

وحید سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 22:21

سلام
نظرتان راجع به جای خالی سلوچ چیست و کدام اثر دولت ابادی را خوب میدانید؟

سید جواد:
سلام.
جای خالی سلوچ را نخوانده‌ام ولی یادم هست که وقتی نوجوان بودم یکی دو کار از دولت آبادی خواندم و اصلاً خوشم نیامد به حدی که خود کارها را نیز از یاد بردم و دیگر هیچ وقت تمایل پیدا نکردم که دولت آبادی بخوانم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد