فیلم این جلسه:
سراشیب (Downhill)، آلفرد هیچکاک، 1927
تعداد مطالب: 1
1) به قلم میثم امیری
سالم؛ امّا فراموشکار
هیچکاکِ «سراشیب» یا «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند» جوان است و خوشآتیه و عجول و کمکارآمد. «سراشیب»ی در فیلم به خوبی پرداخته نشده و در میانه رها شده است و وظیفۀ روایتِ تصویری بر عهده متنی افتاد که در آن به سراشیب افتادنِ پسر را توضیح میداد؛ مگر مقاله است؟ با آنکه نماهای هیچکاکی -گاه مرعوب کننده- خودش را نشان میدهد و البته بیشتر خودنمایی میکند، ولی قصّه چنان که باید اصلِ شیبِ سراشیبی را رعایت نمیکند، دچارِ پرشی بلند میشود؛ یک متن، کارِ چندین سکانس را میکند. (اگر یک پلان، کارِ هزار کلمه را بکند، سینما -این هنرِ فریبکار، جویای نام، و جادوگر و بر واقعیّت سیطره یافته- محقق میشود. ولی اگر یک کلمه یا جمله بخواهد بارِ امانتِ چندین سکانس را بر دوش کشد، سینما به مقاله بدل میشود و ناکارآمد و بیزور.) فیلم نتوانسته است سراشیب بودن را نشان دهد و چون نشانش نداده، بیانش کرده و نوشته است.
با آنکه تعلیقِ هیچکاکی در قیاس با «مستأجر» ترمیم شده است و مخاطب زودتر از شخصیّتها از فنِّ «مردِ اشتباهی» با خبر میشود، ولی فیلم بر این اساس، استوار نیست. حقّۀ «مردِ اشتباهی» تنها بهانۀ است کمرنگ در این درام، و اصلِ درام، دعوای جمعوجور ولی به شدّت مؤثر جوان(مردِ) فیلم با پدرش است. (مردانگی رادی در حقِّ دوستش در فیلم چندان به کار نیامد.)
اگر هیچکاک پدر جوان را در میزانس، نقد میکند، در عینِ حال به این نظر دارد که جوان نباید رفتارِ پدرش را بازتولید کند، وگرنه گرفتار همان قاعدهای میشود که بوبَن در رفیقِ اعلی مینویسد. (کتابِ رفیقِ اعلی زندگینامه فرانچسکوی قدّیس است؛ بوبَن در آنجا مینویسد با پدرتان دعوا نکنید، چون شبیه او میشوید.) و چه اسمِ دوّم اسمِ خوبی است «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند.» فیلم بیشتر این نامِ دوّم است و «سراشیب» بر فرمِ فیلم که توضیحی تصویری و روشن از نام دوّم است، حُقنه میشود. فیلم بیش از آن که سراشیب در مفهوم -نه فرم؛ فرمِ سراشیب یا قهقهرا در این اثر کامل پرداخته نشده است- باشد، «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند» در فرم است. چون به قهقهرا رفتنِ رادی سیرِ درستی ندارد، درد و رنج و دیوانگی و اسیرِ اوهام شدنِ پسرک منطقی ندارد و یکهویی است. (به جز آن متنِ نامطبوع، فیلم اتّفاقا دیالوگ کم دارد و از اینجا هم ضربه میخورد و رابطهها مبهم میماند.) آدمهایی را هم که رادی در اوهامش میبیند، به خصوص آن دو زنِ آخری که در مراسم رقص با آنها سرِ سخن باز کرد، نصفهنیمهاند و شخصیّت نشده و ناکامل.
با این حال، اگر فیلم دربارۀ «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند» باشد، بازگشت به خانه شیرین است و جمعبندی درست. و اصلا هم بر فیلم سیطره ندارد و نتیجه منطقی فیلم است و همان «چه»ای است که بعد از دعوا حدسش میزدم؛ در مقامِ چگونه بگذارید زیاد راه نیایَم. فیلم، فرم کم دارد.
از دیگران
اشاره: این بخش با زحمت بیدریغ، بیچشمداشت و صمیمانهی دوست خوبمان جناب حسین پارسایی تهیه و آماده شده است.
============================================
مصاحبه فرانسوا تروفو با آلفرد هیچکاک (3)
تروفو: فیلم بعدی شما سراشیب، سرگذشت پسر جوانی است که در مدرسه متهم به دزدی می شود، مقامات مدرسه و پدرش، او را طرد می کنند, پسرک با رقاصه ای رابطه برقرار میکند.بعد به پاریس می رود و رقاص حرفه ای می شود.بعد او را در مارسی می بینیم که خیال دارد به مستعمرات برود ولی بعد از این کار منصرف می شود و به لندن باز می گردد و در آنجا پدر و مادرش که در این خلال فهمیده اند پسرشان بی گناه بوده با آغوش باز از او استقبال می کنند..وقایع در مکانهای مختلفی می گذرد، از یک کالج انگلیسی شروع می شود,بعد به پاریس و عاقبت به مارسی کشیده می شود.
هیچکاک: نمایشنامه اصلی اینطور نوشته شده بود.
تروفو: عجیب است.اگر اصل داستان به صورت نمایشنامه بوده، به نظر من وقایعش باید در یک محل,در همان کالج می گذشته..
هیچکاک: نه، نمایشنامه به صورت یک سلسله طرح بود.نمایشنامه ی نسبتا ضعیفی هم بود.از قضا آیور ناولو آن را نوشته بود.
تروفو:
اینقدر که یادم هست فضای مدرسه را خیلی دقیق و اصیل ساخته بودید.
هیچکاک: بله، ولی در بعضی
قسمتها گفتگوها خیلی وحشتناک بود.و مثل همان سقف بلورین، در فیلم نکته هایی
ابتدایی داشتیم که امروز دیگر به کار نمی آید.مثل موقعی که پسرک را از مدرسه بیرون
می کنند و ما برای اینکه نشان بدهیم سقوط می کند، او را روی یک پلکان متحرک گذاشته
بودیم که پائین می رفت.
تروفو: یک صحنه ی بسیار خوب بود که در یک کاباره ی پاریس می گذشت.
هیچکاک: بله، من در آنجا کمی دست به تجربه زدم.زنی را نشان می دادم که مردی جوان تر از خودش را از راه به در می برد.زنی ست جاافتاده ولی بسیار خوش سر و پز و به نظر جوانک خیلی جذاب می رسد تا اینکه روز می شود، پسر پنجره را باز می کند و نور بر صورت زن می افتد و قیافه ی وحشتناک او را نشان می دهد.در همان موقع از زیر پنجره گروهی در حال حمل تابوت دیده می شوند.
تروفو: در فیلم چند صحنه ی حمل رویا هم داشتید.
هیچکاک: فرصتی بود که در آن صحنه ها دست به تجربه بزنم.یک جایی می خواستم نشان بدهم که پسر جوان گرفتار کابوس شده است.این پسر سوار کشتی می شود, در آنجا به قسمت جلوی کشتی، خوابگاه ملوانان می رود.در شروع این کابوس او در یک کاباره بوده است.ما بدون محو و تداخل تصویر، با یک قطع نشان می دهیم که پسرک به طرف دیوار کاباره می رود و در آنجا پا به تختخواب کوچک کشتی می گذارد.در آن روزها رؤیا را همیشه کمی محو و با محو و تداخل تصویر نشان می دادند.ولی من با وجود اینکه مشکل بود سعی کردم رویا را با تصاویر روشن و قاطع, در متن فیلم بگنجانم.
(برگرفته از کتاب سینما به روایت هیچکاک,ترجمه پرویز دوایی)
سلام. برای فیلم هیچکاک یک هفتهای وقت بدهید چون تمام زندگی -لپتاپ و مدارکم- را دزد برد. یک هفته برای ریکاوری نیاز دارم.
به کمیل: اگر شما همه اجزای فرم را میشناسید بفرمایید. من کسی را سراغ ندارم که همه اجزای فرم را بشناسد. منتقد میکوشد فرم یک اثر را در صورت وجود بشناسد. و طبعا میتواند با بهرهگیری از عقل ناقص و حس ناقصش آن فرم و اجزایش را توضیح دهد. اگر منتقدی وجود دارد که همه اجزای چگونه زیستن را در هر کیفیتی میداند، میتوان خدا نامیدش.
دیگر این که من حسم را درباره مطلبتان گفتم و نقد جمله به جمله را هدف نگرفته بودم. معنی نقدم چهرهبهچهره شدن با شماست. شما هم با "پرتوپلا" نامیدن حرفهایم، نظرتان را گفتید و اشکالی هم ندارد. آنچیزی که اشکال دارد "تقطیع دلبخواه" و بیمبنای حرفهایم بود. شاید شبهآخوندی و نیمهپرطمطراق بودن را قبول دارید. در هر صورت میباشد و مینمود را تغییر دهید و از فعلهای سادهتر و درستتر استفاده کنید. و فرم را درست بشناسید. فرمشناسی یک کوشش فردی است بر دو پایه تجربه زیستی و سواد. هیچ کسی نمیتواند فرم بیاموزد. فرم هرگز آموختنی نیست ولی تیز کردن حس و عقل تا حدی آموختنی هست. فرم کشف چگونگی در هنر است و خود هنر. در این کشف فردیت ساخته شده به کار میآید و درون جوشیده؛ فرمول؟ فرمولی وجود ندارد.
و اما
نقدتان درباره نقد مستاجر من درست است و دیگر هیچ.
دوستانه آنکه -چنان که خودم میکوشم چنین باشم- هر روز، بنای کج را بریزید پایین و دوباره نوشتن بیاموزید؛ با خواندن و سیاه کردن و دقت کردن. شاید بر ویرانه نوشتهها و اطلاعات قبلیتان چیزی بروید. گفتار متن سینما کلاسیک نوشتن هیچ عایدی برایتان ندارد. منتظر متنهایتان هستم.
سید جواد:
سلام.
چشم. حتماً برای شما صبر میکنیم و امیدواریم که هرچه زودتر به مدارک و لپتاپتان برسید و دزد را پیدا کنید.
فرم با شکل چه فرقی میکنه؟ از نظر لغوی که یک معنا دارند.
سید جواد:
از نظر لغوی یکی نیستند. شکل تنها به ظاهر دلالت دارد و فرم به کلیت یک پدیده. به علاوه، شکل فقط دربارهی چیزهایی به کار میرود که در عالم فیزیک و ماده وجود دارند، اما در استفاده از فرم چنین محدودیتی نداریم. البته مستحضر هستید که واژهی فرم یا معادل دقیقی برای آن در فارسی وجود ندارد و بنابراین وقتی از تفاوت شکل و فرم در زبان فارسی سخن میگوییم، در واقع در حال سخن گفتن از تفاوت shape و form در انگلیسی هستیم. با این توضیح، کارکرد دستوری این دو واژه نیز در آن زبان حتی وقتی معنایی شبیه به هم دارند، اندکی متفاوت است.
1-« تا جایی که میتوانم در یک ریویو یعنی حدود 600 کلمه سعی میکنم تنها از فرم صحبت کنم و آن نقطۀ حسّاس اثر را توضیح دهم. باقی بماند برای نقدها که این «کمین را آن مجال» نیست»
(اینکه ریویو یا هر یادداشت کوتاهی درباره فیلم جای استدلال نیست،درست.ولی هر ریویونویسی قطعا پشت نظرات کوتاهش تحلیلی در ذهن دارد و بنده طالب ارائه آن تحلیل از شما هستم؛اضافه بر مطلب تان که به نظرم قائم به ذات و گویا نیست و نیاز به قیم دارد.)
2-« کمیل منهای دو سه نفری که مثال زدم ادبیاتی ندارد و تازه دارد یاد میگیرد کلمهها را کنار هم بگذارد و متنش هنوز کلِّ منسجمی به لحاظِ نثری نیست. کمیل اوّل باید واژههایش را درست کند از «میباشد» تا «مینمود» تا «فرم»
(شما همچنان کلی گویی پرت و پلا می کنید و نه نقد معین.جواد عزیز در وبلاگم آمد و مطالبم را خواند،هم وجوه رشد و ارتفاع اش را دید و گفت و هم نواقص را و هر چه را که گفت ارجاع به متن داد و تحلیل کرد.از منبر هم پایین آمد و چهره به چهره و هم قد من شد تا صدایش را بشنوم و رفاقت اش را ببینم و نقدش بر من اثر کند.این به نظرم نقد صحیح و دوستانه است که منجر به این میشود که نواقص را رفع و نقاط قوت را حفظ و عمیق تر کنم.
اما جملات شما بیشتر به تکه پرانی عصبی و فاقد شناخت می ماند."ادبیاتی ندارد" را متوجه نمیشوم.لطفا نقل قول بیاورید و تحلیل ادبیاتی کنید،در غیر اینصورت ادبیات را نمی شناسید.ضمنا واژه های «می باشد» و «می نمود» خراب است که درست کنم؟
3- «دربارۀ فرم باید بگویم من اجزای فرم را منفک از هم و کامل نمیشناسم؛ چون هر چیزی که بخواهد بر جان و دلمان اثر کند، تنها با فرم پدید میآید. فرم، چگونه زیستن است. حتما باید توضیح دهم که این چگونگی چطور ساخته میشود از دوربین و نور و کست تا قصّه و بازی و... ولی ترجیح میدهم آنها را اجزای گسستهای از فرم ننامم.»
(بله حتما باید توضیح دهید که این چگونگی چطور در فیلم برگزار میشود.فرم از همراهی و تجمیع همان اجزا بوجود می آید.اگر اجزای فرم را منفک از هم نمی شناسید و نمی توانید تحلیل کنید،چطور فرم کلی را می شناسید؟هیچ کلی بدون جز،موجود نمی شود.سینما جزئیات است؛جزئیاتی که کل می سازند.
از جناب فراستی باید چگونه دیدن و چگونه تحلیل کردن را آموخت نه ردیف کردن صفت های ضدیادداشت هایشان که به نظرم بخش مناقشه پذیر کار ایشان است و باید با احتیاط واجب با آنها مواجه شد تا رهزن اندیشه نشود و عدم احتیاط در به کار بردن قطار صفات،به تناقض گویی منجر شود چنانچه در مطلب مستاجر شما رخ داد؛که ابتدا فیلم را « پرکشش، سرگرمکننده، داستانی، و «سینما»یی» توصیف کنید و دو پاراگراف بعد بگویید:« این شک در انتهای فیلم، غیرِ سینمایی و بیپرداخت، رهایی مییابد» چطور یک فیلم «سینما»یی است ولی در انتها غیرسینمایی؟ )
فرم از پسِ آدمِ متعیّن، واقعۀ متعیّن، و در نتیجه حسِّ متعیّن میآید. فیلم در این تعیّن مشکل دارد و شخصیّتهایش بسیار سردستی هستند و بهویژه زنهایش نه تاریخ دارند، نه جغرافی، نه حسِّ مشخص و متعیّن؛ به همین خاطر است که میگویم فرم کم دارد. یعنی به یک فرمِ کامل نمیرسد، بلکه رشحاتی از یک فرم در نماهایی دیده میشود؛ اگر فیلم سراشیب نباشد و نامِ دوّم باشد، فرمِ خاصتری دارد؛ باز هم صاحبِ فرم -به مثابه آثارِ فرمدارِ هیچکاک- نیست.
به هر صورت، من با کلمۀ فرم بازی نمیکنم. فرم، همان هنر است و انتظار ماست از سینما، و بیشتر از آن، زندگی، و حتّی سعادت. (بیش از چگونگی، چیزی نمیشناسم و چهای. ولی از پسِ چگونگیِ درست و صحیح، حتما چهای هست. اگر نیست، آن چگونگی به تعبیر شما شلخته است. ولی اثرِ هیچکاک آنجایی که صاحبِ فرم است، سالم است، ولی در کل فرم کم دارد. یعنی در جاهایی که در متن محوریترینش را بیان کردم، فرم غایب است.) در زندگی شخصیام، چیزی بیشتر از یک فرم ناب و مهذّب را انتظار ندارم. اگر بشود.
بحثِ خوبی در گرفت. به نظرم علیرضا درویش در کامنتِ آخرش به جلو آمده و با ادبیّاتی نزدیک به نقد صحبت میکند.
دربارۀ ریویو فهمم این بود که هممعنای ضدِّ یادداشت است. چون فکر میکنم در فرنگ، ریویو، شبیه ضدِّ یادداشت است نه شبیه معرّفی اثر. با این حال از واژۀ ضدِّ یادداشت استفاده میکنم با این که با «ضدّ»ش کمی مشکل دارم.
سید جواد:
امروزه ریویوها-لااقل در سینما- بیشتر معرفی فیلم هستند. البته عرض کردم که مفهوم ضدیادداشت تازه رواج پیدا کرده و برخیها که ضدیادداشت مینویسند نام آن را هنوز ریویو میگذارند اما تدریجاً این دو مفهوم در حال فاصله گرفتن با یکدیگر هستند. من هم "ضد" را در این ترکیب نمیفهمم، اما به هر حال "ضدیادداشت" ترجمهی تحت اللفظی واژهی خارجی antinote است. اینکه چرا "anti"، نمیدانم و برای خودم هم اصطلاحاً "بچسب" نیست.
من نگفتم «فرم کم دارد» تقلید از فراستی است. گفتم عبارت غلط و مضحکی است و کلا درنیومده! هر فیلمی فرم دارد. یک فیلم دارای فرم غلط و شلختهای ست و فیلمی دیگر فرم درستی دارد. ترازویی هم برایش موجود نیست که بگوییم کم است یا زیاد.
اگر میخواهید بگویید فلان چیز در فیلم درست نیست، لازم نیست با کلمه فرم بازی کنید. کمی آن را بشکافید. اگر مطلب تان ریویو بود که حتما نباید کلی گویی محض کنید. غلط میگویم؟!
سید جواد:
توضیح مفصل و مشروح اینکه غلط میگویید یا نه را به عهدهی خود میثم میگذارم. اما فقط یک نکته را اشاره میکنم و آن اینکه به هیچ وجه چنین نیست که هر اثری دارای فرم است. حتماً در این باره غلط میگویید (اگر واژهی "حتماً" دلزدهتان (!) نکند). اگر این گونه بود، همه آثار، هنری بودند، اما نیستند چون فقط با فرم است که میتوان به هنر رسید. حتی ممکن است، اثری دارای قالب، شکل و یا حتی ساختار باشد، اما لزوماً فرم ندارد.
در ریویوی من ایدۀ «فرم کم دارد» توضیح داده شده است. البته نقدِ پلان به پلان نکردم، ولی با دستمایۀ «متنی که کارِ تصویر» را میکند نشان دادم که این فریب فیلمساز است و سینما نیست. مصداق یکِ شما را در بندِ اوّل ریویو آوردهام. دو هم یعنی فیلم سراشیب نیست به همان دلیلِ بندِ اوّل نوشتهام. متنِ نامطبوع را هم در همان بندِ اوّل آوردهام. ریویو جای استدلال نیست، جای نظر است. نظری صریح با یک ادبیات قوی و توجّه به جنبههای فیلم و مهمترین جنبۀ فیلم. (به یاد بیاورید آن متنِ سگدونی استاد را که کلِّ فیلم را با یک دیالوگ توضیح داد و باقی نوشته را به آن منضم کرد.)
من از درویش چیزی نخواندهام، اگر متنی دارید بفرستید، ولی سید جواد همچنان آمیزهای است از فراستی، کلاسِ درس و کمی خلّاقیت. حسین هم که فراستی است در نوشتن. کمیل هم فراستی است در گفتن. مثلا متنِ مستأجرِ کمیل گفتار متنِ سینما کلاسیکهای فراستی است منهای خلاقیّت به علاوه یک ادبیات نیمهپرطمطراقِ شبهآخوندی. کمیل منهای دو سه نفری که مثال زدم ادبیاتی ندارد و تازه دارد یاد میگیرد کلمهها را کنار هم بگذارد و متنش هنوز کلِّ منسجمی به لحاظِ نثری نیست. کمیل اوّل باید واژههایش را درست کند از «میباشد» تا «مینمود» تا «فرم». به نظرم کمیل فرم را هم نمیشناسد. عبارتِ «فضاسازی از طریقِ فرم» یعنی فرمنشناسی نویسنده!چون در غیرِ این صورت باید از فضاسازی از غیرِ طریقِ فرم پرسید! داریم؟
دربارۀ فرم باید بگویم من اجزای فرم را منفک از هم و کامل نمیشناسم؛ چون هر چیزی که بخواهد بر جان و دلمان اثر کند، تنها با فرم پدید میآید. فرم، چگونه زیستن است. حتما باید توضیح دهم که این چگونگی چطور ساخته میشود از دوربین و نور و کست تا قصّه و بازی و... ولی ترجیح میدهم آنها را اجزای گسستهای از فرم ننامم. (تا جایی که میتوانم در یک ریویو یعنی حدود 600 کلمه سعی میکنم تنها از فرم صحبت کنم و آن نقطۀ حسّاس اثر را توضیح دهم. باقی بماند برای نقدها که این «کمین را آن مجال» نیست.) تحلیل از «اجزای» فرم، تحلیلی مکانیکی به خود میگیرد. فرم هم تحلیل مکانیکی میطلبد، هم تحلیلِ حسّی. دوّمی را کمیل نادیده میگیرد.
سید جواد:
ممنونم. فقط احساس میکنم دو مفهومِ "ریویو"- که از قدیم الایام بوده است- و "ضدیادداشت"- که جدید الورود به عرصهی نقد است- در توضیحاتتان با یکدیگر خلط شدهاند. آنچه شما بدرستی تشریح کردی، ضدیادداشت بود. ریویو معرفی یک فیلم است که معمولاً حاوی توضیحی درباره داستان و احیاناً یکی دو اظهار نظر دربارهی مسائل فنی یا فرمی آن است. به همین دلیل ریویو عموماً دربارهی فیلمهای تازه به اکران رسیده منتشر میشود.
با نظر علیرضا درویش عزیز موافقم.به نظرم مطلب جناب امیری مطلبی مبهم و علی رغم به کار بردن مکرر کلمه "فرم"،فاقد تحلیل فرمی است که در ادامه به این فقدان های تحلیلی اشاره می کنم.البته پیش از آن به پاسخ شان به علیرضا جان-در قسمت *- می پردازم بدین ترتیب که ابتدا نقل قول جناب امیری - در « » - و در ذیل آن عرایض بنده-در ( )-می آید.
*-1- «استفاده از یک کلمه عمومی مانند فرم فراستیزدگی نمیدهد. تقلید در لحن، نثر، و زبان که در مطالب بیشتر دوستان دیده میشود فراستیزدگی است.»
(استفاده از کلمه ی فرم،بدون ارائه ی تحلیل فرمی،بیشتر مشکوک به فراستی زدگی است.
لطفا تقلید در لحن،نثر و زبان که در مطالب بیشتر دوستان دیده اید را با ذکر نقل قول از مطالب روشن بفرمایید؛زیرا یکی از اهداف این کارگاه نقد نقدهای یکدیگر است تا با هم رفع نقص و رشد نماییم)
*-2- «همه متن من توضیح جمله آخر است. وقتی توضیح میدهم تباهی شخصیت و در سراشیب قرار گرفتنش در فیلم درنیامده میتوانم نتیجه بگیرم فیلم، فرم کم دارد.»
(اتفاقا در متن شما چنین توضیحی غایب است؛پس نمی توانید چنین نتیجه ای نیز بگیرید.)
موارد مربوط به مطلب:
1-«قصّه چنان که باید اصلِ شیبِ سراشیبی را رعایت نمیکند، دچارِ پرشی بلند میشود؛ یک متن، کارِ چندین سکانس را میکند.»
(لطفا بفرمایید کجای متن،کار چند سکانس را می کند؟از داخل فیلم مصداق بیاورید.)
2-«فیلم بیشتر «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند» در فرم است.»
(این در فرم را در داخل فیلم توضیح میفرایید که چگونه برگزار و برقرار شده است؟)
3-«به جز آن متنِ نامطبوع، فیلم اتّفاقا دیالوگ کم دارد»
(مقصودتان از "متن نامطبوع" دقیقا کدام متن است؟)
4-«اگر فیلم دربارۀ «وقتی پسرها خانه را ترک میکنند» باشد، بازگشت به خانه شیرین است و جمعبندی درست. و اصلا هم بر فیلم سیطره ندارد و نتیجه منطقی فیلم است و همان «چه»ای است که بعد از دعوا حدسش میزدم؛ در مقامِ چگونه بگذارید زیاد راه نیایَم. فیلم، فرم کم دارد.»
(دقیقا بفرمایید که فیلم در کدام یک از اجزای فرمی اش کم دارد؟
با احترام و سپاس
سلام.
استفاده از یک کلمه عمومی مانند فرم فراستیزدگی نمیدهد. تقلید در لحن، نثر، و زبان که در مطالب بیشتر دوستان دیده میشود فراستیزدگی است. بهعلاوه خاطرم نمیآید عبارت "فرم کم دارد" را نه در نوشتههای استاد، نه هیچ کس دیگری خوانده باشم.
همه متن من توضیح جمله آخر است. وقتی توضیح میدهم تباهی شخصیت و در سراشیب قرار گرفتنش در فیلم درنیامده میتوانم نتیجه بگیرم فیلم، فرم کم دارد. ضمنا مطلبم، یک ریویوی خوب بود، نه بد.
فکر میکنم "عزیز" آخر علیرضا درویش در خطاب به من "درنیامده "است و "ادا" ست.
سید جواد:
متشکر.
یه انتقاد از آقای امیری داشتم;...
ایشان در نقدهایشان به کرّات از کلمه ”فرم” استفاده میکنند و در واقع همون ایرادیه که از مطالب دیگر دوستان میگیرند: «استاد (فراستی) زدگی» مطالب.
به نظرم این فرم، فرم کردنها اولا باعث کلی گویی و نپرداختن به جزییات میشه و ثانیا گاهی مضحک به نظر میآد؛ «فیلم، فرم کم دارد» دقیقا یعنی چی؟! میشه بفرمایید؟
ضمنا این مطلب هم به نظرم مطلب بدی بود. با احترام به دوستان عزیزم و آقای امیری عزیز.
سید جواد:
ممنون.
سلام. مطلبی که به ایمیلتان فرستام، تصحیح شده است.
سید جواد:
سلام.
به روی چشم. اصلاح میکنم.
با سلام و عرض ادب
نکات بسیار خوبی در نقد جناب امیری بود ولی یک نکته که مورد غفلت واقع شد این بود که در این فیلم مسئله اصلی درباره خانواده است ولی تنها چیزی که ساخته نمی شود خانه است.
خانه ، بیشتر مکانی برای محاکمه است تا مکان آرامش . گرچه به نظر من انحطاط بیرون از خانه بهتر ساخته می شود ولی ما اساسا خانه ای نداریم تا سراغ بعد از آن برویم.
با تشکر