چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

عملیات مهدکودک - فرزاد اژدری - 1391

دومین فیلم فرزاد اژدری (بعد از "سلام بر فرشتگان") متاسفانه راضی کننده نبود. عرض می کنم متاسفانه چون معتقدم اژدری می تواند در آینده ی سینما در زمینه ی فیلم کودک حرفهای جدی و درخوری داشته باشد. اما از آنجاکه در سینما داشتن حرفT اولویت اول نبوده و ابتدا باید دانست که حرف را به چه شکل باید مطرح کرد، فکر می کنم کارگردان مستعد و خوش فکر ما باید کمی بیشتر یاد بگیرد تا از چگونه گفتن او از خود بپرسیم چه می خواهد بگوید؟

"سلام بر فرشتگان" از "عملیات مهدکودک" فیلم بهتری بود. شاید هم صحیح تر باشد که بگوییم "عملیات . . ." از ". . . فرشتگان" بدتر بود. اما فعلا درباره ی همین فیلمی که در جشنواره دیده شد صحبت می کنم که البته نکاتی که عرض خواهم کرد عموما با فیلم قبلی کارگردان نیز مشترک است.

اولا که فیلم قصه ی سر و شکل دار و کاملی نداشت. ظاهرا یک موضوع خوب وجود داشته است: "چند کودک برای جلب توجه والدینشان و نگاه داشتن آنها در خانه دست به کار بزرگی می زنند." این جمله واقعا در حد یک جمله باقی مانده و در فیلم تبدیل به یک قصه ی جذاب نمی شود، که به عقیده ی بنده اگر هم می شد، قابلیت یک فیلم بلند سینمایی را نداشت. بنابراین فیلم فاقد نخستین چیزی(قصه)  است که باید تماشاگر را بر روی صندلی نگاه دارد و نتیجه اش این می شود که کودکان داخل سالن دائما از جا برخواسته و در سالن قدم میزنند، از والدینشان می پرسند: "این جا چی شد؟"، و جالب تر از همه اینکه گاهی در صحنه ی هایی که ظاهرا باید بچه ها را بخنداند، برخی از آنها گریه می کنند!!! 

قصه که صحیح نباشد مسلما شخصیت پردازی سست خواهد شد. این همه شخصیت در این فیلم وجود دارد اما هیچ کدامشان قابل فهم نیستند. حتی کودکان که مهره های اصلی هستند فاقد شخصیت پردازی صحیح می باشند و در واقع اصلا شخصیت ندارند. نمی دانم چه لزومی داشت از این همه چهره در فیلم استفاده شود؟ حتی اگر قرار بوده که ضعفهای فیلم در پشت چهره ی بازیگران شناخته شده نیز پنهان شود، فیلم به این هدف نمی رسد چون به طرز عجیبی هیچ کدام از بازیگر ها خوب بازی نمی کنند. فیلمساز در فیلم قبلی اش هم نشان داده بود که توانایی بازی گرفتن از بازیگران (خصوصا بچه ها که بازیگران اصلی فیلم بوده باید برای بازی گرفتن از آنها انرژی مضاعفی مصرف شود) را ندارد و هرچه که ما بر روی پرده از بازیگران می بینیم، خوب یا بد، از آن خودشان است و بس. البته – پیش از این نیز عرض کرده ام – که بازی کیمیا حسینی در این فیلم، شاید تنها نکته ی قابل توجه فیلم باشد. کودک با استعدادی که اگر جدی کار کرده و با فیلمسازان جدی کار کند، حتما آینده ی درخشانی خواهد داشت. همین جا باید بگویم که یک امتیازی هم که به فیلم داده ام، بابت بازی همین کودک بوده است.

یکی از نکاتی که در فیلمهای کودک حائز اهمیت است، موزیکال بودن فیلم و آوازهایی است که در اثنای پیشروی داستان خوانده می شود. آوازهای این فیلم خیلی تحمیلی و نابجاست و گویی فیلمساز تنها برای پایبند بودن به نکته ی بالا چند آواز هم در جای جای فیلم گنجانده است. خوانندگان را به سری فیلمهای "کلاه قرمزی" و نیز فیلمهای ژانر کودک خانم مرضیه برومند (خصوصا "مربای شیرین") ارجاع می دهم تا مشاهده کنند که آوازها در این فیلمها چقدر حساب شده و بجا گنجانده شده است و حتی اجرای آنها نیز نسبت به آوازهای فیلم حاضر یک سر و گردن بالاتر است.  

اما جلوه های ویژه و گریم که باز می توانیم به عنوان نکاتی کمی مثبت (تاکید می کنم: کمی مثبت) فیلم از آنها نام ببریم. گریم، به عقیده ی بنده، از فیلم قبلی جلوتر بوده و جلوه های ویژه، اما، از آن ضعیف تر است. بدل کاری هم که به جای کیمیا حسینی، در سکانس نینجا، بازی می کند به طرز فاحشی با او تفاوت داشته و از نظر جثه بسیار با وی متفاوت است. به حدی که حتی کودکان داخل سالن نیز آنرا باور نکرده و یکی از آنها با قهقه می گوید: "این چقدر گنده شد!!" و تماشاچیان به جای آنکه صحنه ی کمیک فیلم آنها را به خنده بیاندازد، از این جمله ی کودک می خندند.

مجموعا متعتقدم که این فیلم به درستی به بخش مسابقه ی جشنواره راه نیافته است چراکه ضعفهای جدی و اساسی در آن به چشم می خورد. با این وجود همچنان بر این باورم که فیلمساز محترم فیلم (فرزاد خان اژدری) با تلاشهای جدی تر می تواند یکی از کارگردانان خوب این کشور در زمینه ی فیلمهای کودک باشد. امیدوارم کم لطفی های مسوولین به این ژانر مهم سینمایی، که در ایران بسیار مهجور واقع شده است، فیلمساز ما را مایوس نکرده و باعث شود تا وی هرچه ثابت قدم تر از پیش در این راه بسیار سخت قدم بردارد. منظور از مهجور ماندن ژانر کودک تنها نپرداختن به موضوع های کودک و یا ندادن بودجه به این نوع فیلمها نیست. یکی از مواردی که موجب مهجور شدن این ژانر می شود آن است که فیلمسازانی هم که وارد این عرصه می گردند کار را جدی نگرفته و بیش از فهمیدن فرم و تکنیک، به مضمون، محتوا، و – متاسفانه – پیام (!) فیلم توجه می کنند. مسلم است که برای موفق بودن فیلم دقیقا باید این طرز فکر برعکس باشد. باز هم آرزو می کنم که فیلمساز ما بتواند با توجه به این نکات گامهای موثری برای سینمای کودک بردارد.

ساکن خانه چوبی - حسینعلی لیالستانی - 1391

فیلم ساکن خانه چوبی- که نام فیلم برایش بسیار زیاد است- به جز دو بازی خوب هیچ چیز دیگری برای ارائه ندارد. بازی فردوس کاویانی- که شخصیتش در فیلم اصلاً و ابداً ربطی به داستان ندارد- و بازی قابل قبول کیمیا حسینی که پس از "جدایی نادر از سیمین" و "سلام بر فرشتگان" امسال در دو فیلم "ساکن خانه چوبی" و به ویژه "عملیات مهدکودک" خوش درخشیده است.

به جز موارد ذکر شده همه چیز فیلم آنقدر افتضاح است که اگر بخواهیم نقدشان کنیم، فی الواقع توهین بدی به نقد کرده ایم. همین بس که باید گفت این فیلم به هیچ وجه (حتی برای دیدن بازی های خوبی که نام برده شد) ارزش دیدن ندارد و همین مقدار هم که درباره ی آن صحبت شد از سرش زیاد است.