چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

آقای الف - علی عطشانی - 1391

علی عطشانی کارگردان مستعدی است که عموما به سراغ موضوعات مذهبی رفته و بعضا از مرگ سخن می گوید. در مسیر فیلمسازی او، اما، پیشرفت قابل توجهی به چشم نخورده است. منظورم پیشرفت تکنیکی نیست؛ پیشرفت فُرمی را عرض می کنم. این بدان معنا است با وجود اینکه عطشانی در فیلم اخیرش ("آقای الف") به تکنیکی نوین دست پیدا کرده و برای نخستین بار سینمای سه بعدی را تجربه کرده است، اما اگر فیلم را بدون این تکنیک نگاه کنیم، از نظر فُرمی و ساختاری، چیزی فراتر از آثار پیشین وی نخواهیم یافت. (و این، یعنی همان تفاوت فُرم با تکنیک.)

به نظر می رسد اضطراب ناشی از کار اول سه بعدی کشور، دست و پای کارگردان را بسته و این اضطراب در فیلم خودنمایی می کند. نتیجه آن است که در تمام فیلم توجه به مساله سه بعدی و احتیاط ناشی از آن جاری شده است.

جالب اینجاست که منتقدان نیز، تحت تاثیر همین تکنولوژی، خیلی به خود فیلم نپرداخته و عموما درباره ی تکنیک سه بعدی و تناسب آن با داستان فیلم سخن گفته اند.

بگذارید حالا که نام داستان را آوردم، درباره ی قصه و فیلمنامه هم مطالبی عرض کنم. در این فیلم، با فیلمنامه نویسی طرف هستیم که تا به حال تنها برای عطشانی نوشته است. این، یعنی او خواسته های عطشانی را می شناسد و فضای مورد علاقه ی او را درک می کند، اما تا به حال هیچ کدام از نوشته هایش از قوت و قدرت قابل قبولی برخوردار نبوده است. ضعیف ترین نوشته ی او، به عقیده ی بنده، همین "آقای الف" است. داستانی سر دستی که می توانست پرداخت بهتری داشته باشد، اما متاسفانه ابتر مانده است. قصه از سه فصل تشکیل می شود: فصل پیش از برخورد آقای الف با مردی ماورایی، فصل همراه شدن وی با پدر مرده اش، و فصل نهایی یعنی نتیجه گیری. بهترین (در مقایسه با دیگر فصول) قسمت داستان، البته، فصل نخست آن است. در این فصل باید شخصیت ها معرفی شده و داستان راه بیافتد. اما، در میان شخصیت ها، تنها به خود آقای الف نزیدک می شویم و، به رغم تلاش نویسنده، نهایتا با یک تیپ از او مواجه می شویم. باقی شخصیت ها نیز که حتی به مرحله ی تیپ هم نمی رسند و این موجب می شود تا با پایه ای سست به استقبال بقیه ی فیلم برویم. فصل دوم هم بدترین بخش فیلم است. بخشی که می شد در چند دقیقه ی کوتاه مطرح شود، اما به دلیل کمبود مایه ی داستانی، نویسنده مجبور است آن را کش دهد و همین مورد است که باعث می شود عده ای در سالن به خواب (!) رفته و حتی صدای خُرخُرشان به هوا بلند شود (مانند شخصی که کنار من در سالن سینما آزادی نشسته بود). وقتی بیش از دو سوم فیلم – به گونه ای که توضیح داده شد – روی هوا باشد، مشخص است که با نتیجه گیری خوبی طرف نخواهیم بود و نهایتا به یک پایان بندی تحمیلی و بسیار کلیشه ای برخورده و با بی مزه گی فیلم را به پایان می بریم. تمام موارد بالا باعث می شود که حتی استفاده از یک خواننده (ی احتمالا محبوب) هم در فیلم، کمکی به جذابیت آن نکند. در کل می توان گفت که تماشاگر با موضوعی هدر شده، در این فیلم، مواجه است. 

اما از کارگردانی و فیلمنامه ی ضعیف، (و البته بازی هایی که هیچ کدام خوب نیستند) که بگذریم، می رسیم به بحث سه بعدی. واقعا بهترین و قابل اعتنا ترین نقطه ی فیلم، همانا تکنولوژی سه بعدی آن است که البته آن هم، بیش از هر کس، به مسوول بخش سه بعدی، بابک محقق، باز میگردد. حقیقتا طراحی چنین دستگاهی بسیار جای تحسین دارد. بنده، در جشنواره، به تماشای دیگر فیلمهای سه بعدی نیز نشستم و این کار را مخصوصا برای مقایسه ی "آقای الف" با دیگر فیلمها انجام دادم. برای خودم که نتیجه ی این مقایسه  واقعا حیرت انگیز بود: "آقای الف"، از نظر ارئه ی تصویر سه بعدی، - به جرئت می گویم – از تمام فیلمهای سه بعدی دیگر چندین گام جلوتر بود. حتی فیلمهای نامزد اسکار نیز، از لحاظ تصویر سه بعدی، به پای "آقای الف" نمی رسیدند. بارز ترین نکته ی مثبت "آقای الف" در بحث سه بعدی، نسبت به دیگر فیلمها، عمق تصویری زیبا تری بود که ارائه می داد. به علاوه، واقعا پس از گذشت دقایقی از فیلمهای خارجی سه بعدی- در این جشنواره-، انسان دچار خستگی چشم، و بعضا چشم درد و سر درد می شود، اما این اتفاق در مورد فیلم ایرانی مورد بحث، عموما، تا انتهای فیلم روی نمی دهد. اما متأسفانه این تکنیک خوب ابداً منجر به یک فیلم قابل قبول و دیدنی نشده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد