درباره روشها
مسعود فراستی
1- فرم، محتوا میآفریند. محتوا از دل فرم برمیآید. به اندازهای که فرم داریم، محتوا میسازیم. فرم، خود، محتواست و محتوا، فرم.
2- «هدف، وسیله را توجیه میکند». هدف خیر، قطعاً وسیله متناسب با خود را طلب میکند. و هدف شر، وسیله شرور. مشکل اما از آنجا آغاز میشود که اصالت را چنان بر هدف قرار دهیم، و وسیله را چنان تابع آن، که وسیله برده و ابزار و دستاویز هدف میشود؛ در نتیجه هدف را مخدوش میکند و در آخر متلاشی. توجیهاتی از این قبیل که: ما در شرایط بحرانی به سر میبریم، دشمن- هر که با ما نیست - باطل است. و ما متر و معیار حقیم، پس میبایستی باطل را ساکت کنیم، سرنگون کنیم؛ به هر شکل و شیوه و با هر وسیلهای که شده: از افشاگری گرفته تا تخریب، تهمت، دروغ، هتک حرمت و حتی ترور شخصیت و... همه اینها مجاز است و توجیهپذیر؛ چون ما، به حقایم و مقابل، باطل!
غافل از اینکه شیوه- و روش - خود، هدف است. به این معنی که رنگ و وزن خود را به هدف تحمیل میکند و به جای آن مینشیند. هدف، از دل وسیله میآید و وسیله، هدف را هم شکل و هم قد- و وزن- خود میکند. بر روش و شیوه، باطل، روح باطل حاکم است و بس.
هرچه بیشتر حق با ما باشد، باید استوارتر و متینتر رفتار کنیم و زیباتر؛ نه خشنتر و متشنجتر و بغضآلودتر. تشنج و بغض نشان خلل در هدف است و در حقانیت؛ و نشان بیاعتمادی است به مخاطب - به مردم-. دادخواهی، مبارزه با فاسد- و فساد- متانت میخواهد، حرمت نگه داشتن و پایمردی - و برنامه -؛ نه غوغاسالاری و تنشآفرینی. دادخواهی و افشاگری علیه فاسد نباید به همذاتپنداری - حتی لحظهای - با «قربانی» بینجامد.
عدالت را نمیشود با بیعدالتی- و بیقانونی - بر پا کرد؛ و با شانتاژ و آنارشیسم. اجرا و شیوه اصل است، و لحن.
با تندی زور- هر چند با نیت خیر- نمیشود کسی را به بهشت برد. فقط با آگاه کردن میشود. پیامبران خدا برای جایگزینی خیر به جای شر، آگاهی به جای جهالت آمدهاند و این مبارزه دائمی بشر است. باید سنگر به سنگر جهل- و شر- را عقب راند تا به خیر نزدیک شویم.
3- با پوپولیسم نمیشود به خرد جمعی رسید و به دموکراسی. و در جو و فضای پوپولیستی و شعارزدگی و هوچیگری نمیشود به عدالت و آزادی رسید؛ و به حق قائل شدن برای اقلیت. بدون چنین حقی، دیکتاتوری و استبداد سر بلند میکند. به مردم همچون ابزار قدرت نگریستن، راه به جایی نمیبرد جز جدایی از مردم؛ و آنکه از مردم - که به قول امام ولینعمتان مایند- جدا شود، خواسته و ناخواسته مقابل مردم میایستد. آنکه حرمت گذشته را نگه نمیدارد- به بهانه نقد و حتی در عرصه نقد - حرمت آینده را نیز نمیتواند نگه دارد و حرمت خود را. به باور من در نقد، باید به نقد برنامه و عملکرد نظر داشت و نه به نقد شخص. آزادی کسی را نباید در نقد به مسلخ برد.
4- برای آنکه بتوانیم از عکسالعمل فاصله بگیریم، و از واکنش؛ به کنش برسیم و کنشمندی؛ و از «نه»، به «آری»؛ میبایستی به شیوهها توجه اساسی بکنیم. شیوه واکنشی و هیجانی، به ««آری» گذار نمیکند و در «نه» میماند. پس به شعور و آگاهی - و آزادی- و انتخاب آگاهانه نمیرسد. هواداران ما بخشی از خود مایند، هر چند مرتب بگوییم نه. شیوههای آنها، محصول شیوهها- و برنامههای - ماست. از شیوههای مذموم- غیراخلاقی و غیرانسانی- فاصله گرفتن، و شیوه خود را، متناسب با هدف و برنامه اعلام شده، جایگزین کردن، هر چقدر سخت باشد، تنها راهحل است. به برنامه رأی دهیم نه به کاندیدا؛ یا حداقل به فرد با برنامه.
«حق داشتن، سود جستن، اندازه نگه داشتن»، راهنمای خوبی است. امتحان کنیم.