ادیسة فضایی: یک داروی ضد بی خوابی
نظر من این است که مفهوم خدا هسته ی مرکزی "2001" است . . . من، خود، به هیچیک از ادیان یکتاپرستانه ی زمین اعتقاد ندارم . . . من دربارة خدا به هیچ چیزی باور ندارم.
ــ استنلی کوبریک (نویسنده و کارگردان فیلم)
اگر کسی در اولین بارِ تماشای این فیلم [ادیسه ی فضایی] آنرا بفهمد، در هدفمان شکست خورده ایم.
ــ آرتور کلارک (نویسندة فیلم)
"ادیسة فضایی"، فیلم فیلسوف نمایی است که به دلیل عدم نشأت گرفتن از باورهای فیلمساز، به اثری جعلی تبدیل شده و بر خلاف ادعا ها نه دربارة خدا و نه حتی دربارة تکامل است. به عقیدة بنده، آنچه که در تصویر می بینم، بیشتر پیشرفت است تا تکامل. فیلمساز البته تحقیقات زیادی برای ساخت "ادیسه" کرده که محصول آنها را می توان در طراحی دقیق و حیرت انگیز سفینه های فضایی شاهد بود. جلوه های ویژة فیلم همچنان مثال زدنی اند و موسیقی جذاب اثر نیز هماهنگی مناسبی با نما ها دارد. اما این موارد برای خوب دانستن یک فیلم کافی نیستند. "ادیسه" از ابتدایی ترین ملزوم یک فیلم سینمایی که همانا داستانی استوار و البته سرگرم کننده باشد، تهی است. به همین دلیل قادر نیستیم با شخصیت ها احساس نزدیکی و همراهی کنیم. بازی بازیگران نیز کمکی به این موضوع نمی کند و همگی آنقدر خشک و بی روح هستند که با بَدمنِ فیلم (کامپیوتر هَل) تفاوتی ندارند. ریتم فیلم به طرز عذاب آوری کند بوده و تکرار برخی از صحنه ها بیهوده است. سکانس های مربوط به فضا و سفینه ها، با وجود زیبایی، خسته کننده، طولانی و خواب آور هستند. برای نشان دادن حرکت سفینه ها، که گاه به بهانة واقعگرایی بسیار کند و گاه به عللی نا معلوم سریع هستند، تعداد نماها بیش از اندازه و زمان گیر می باشند. قصة فیلم گنگ است و تفسیر پذیر. چنین اثری که نفهمیدن آن هدف سازنده باشد، به زعم بنده، نه ارزش سینمایی دارد و نه طبعاً ارزش هنری.
بعضی ها انگار فیلمساز، شوهر عمه ی آنها بوده که اینچنین روی آثارش تعصب دارند
مرد حسابی اگر به مطلبی که اینجا نوشته شده است نقدی وارد میدانی خب آنرا بیان کن، دیگر این تیکه پرانی های بی مزه چیست؟ با اینکار جز نفهمیِ خودت چیزی را بر بقیه ثابت نمیکنی
راستی سید جواد ، به نظرتان منظور کوبریک از این عبارت چه بوده است "من دربارة خدا به هیچ چیزی باور ندارم." ؟
آیا منظورش این هست که به چیزهایی مانند دین که بر محوریت مفهوم خدا بنا شده اند اعتقاد ندارد یا منظورش این است که کلاً به خودِ مفهوم خدا اعتقاد ندارد؟
سید جواد:
درباره سؤالتان باید عرض کنم که به نظرم هر دو مورد صحیح است.
ناراحت نشوید.
من نفهمم و کوچیک شما
سید جواد:
ناراحتیای در کار نیست.
به خودتان هم توهین نکنید؛ به بنده هم.
عرض کردم که ما حرف «یکدیگر» را تفاهم نمیکنیم. این نه به آن معنی است که بنده نفهمم و نه شما. دو نوع طرز تفکر متضاد داریم که با هم جمع نمیشوند. هر دو هم محترماند.
چرا من که خوب میفهمم.مشکل اینجاست که این مکررات فراستی(جوشش و حس و...) روی خودش و نوشته هاش با اون سابقه تا اندازه ای جواب میده اما روی شاگرداش به قول خودش مثل اینکه داریم شوخی میکنیم.این نوشته بیشتر به بخار معده میخوره تا جوشش.
شما را که به خیر ولی ما را به هرچی
رابین وود هم منتقد بود فراستی و مریدان هم منتقد
سید جواد:
بله، شما "درست" میفرمایید.
سپاسگزارم.
دکان چی درخواست چی سفارش چی؟
شما هم خودتو زیاد جدی گرفتی هم ما رو عزیز جان.
الان این نوشته جوشندگی دارد؟
سید جواد:
ما حرف هم را نمیفهمیم، عزیز.
سلامت باشی، رفیق.
شما را به خیر و ما را به سلامت.
الان این نوشته جنگلهای اسالم و غار غوری قلعه و چهار دست و پا میخواد؟
زندگیام را کلّاً بیخیال بشم، برم تو یه کُلبه در جنگلهای اسالم یا پناهگاهی در غارِ غوری قلعه، بیست و چهار ساعته با چهار دست و پام فقط بنویسم!
سید جواد:
خیر. اما آن طوماری که قبلاً نوشته بودید، میخواست.
عزیز جان، دکان نقدنویسی باز نکردهایم که سفارش کار قبول کنیم.
رفیقِ من، نوشتن به سبک ترانههای درخواستی و به شکل فرمایشی اصلاً نوشتن نیست؛ عملی است مکانیکی که بنده خوشبختانه اهلش نیستم. من تنها دربارهی چیزی مینویسم که با آن مسألهی شخصی پیدا کرده باشم و دغدغهی نوشتنش، ناخودآگاه جوشیده باشد.
دوست عزیز وقتی فیلمی رو درک نکردی یا نفهمیدی هیچ وقت نقد نکن.به شما توصیه میکنم نقد راجر ایبرت رو درمورد فیلم بخون دوباره ببین و اطلاع داشته باش بعد بنویس
سید جواد:
نقد راجر ایبرت، نقد بدی است. بند نیز در متن حاضر تلویحاً اشارهای به آن کردهام.