چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

چهره به چهره

به قلم سیّد جواد یوسف بیک

جیب بر خیابان جنوبی – سیاوش اسعدی- 1390

این مخاطب بیچاره

 

"جیب بر خیابان جنوبی" فیلمی است که با رفتن به سراغ "یک داستان فرانسوی" و اقتباس از آن، مشخصاً، در پی قصه گویی است (و این تحسین برانگیز است)؛ قصه ای که گرچه برای یک فیلم بلند کمی کم مایه می نماید، آنقدر توانایی دارد که مخاطب را تا انتها به دنبال خود بکشاند.

شخصیت ها نیز، همچون داستان فیلم، مناسب، اما ناقص اند. امتیاز فیلم، البته، در آن است که از همان ابتدا وارد شخصیت پردازی می شود و به سبک فیلمهای روشنفکر زده ی امروزی وقت تماشاگرش را به بهانه ی هنری (!) بودن تلف نمی کند. ما از همان ابتدا با یک فلاش بک، چند نما، و یک دیالوگ نسبتاً طولانی چیزی از گذشته و حالِ شخصیت مرد متوجه می شویم و یکی از خطوط داستان (جستجوی مرد جیب بر برای یافتن زنی (رعنا) که او را آموزش می داده و سرپرستش بوده است) نیز از همانجا آغاز می شود. در ادامه، چند فلاش بک دیگر را نیز می بینیم که به جا هستند و، بدون پر گویی، سابقه ی دزد را برایمان مشخص می کنند. با این وجود، چیز مفید دیگری به کاراکتر مرد اضافه نشده ولذا شخصیت او ابتر می ماند.

سیر خط دوم داستان (آموزش دزدی به زنی جوان توسط مرد جیب بر) تقریباً بلافاصله پس از نخستین مواجهه با شخصیت زن (نقره/ رعنا) آغاز می شود، و این، باز هم از نقاط قوت فیلم به شمار می رود. سپس کمی بیشتر با شخصیت نقره آشنا می شویم و از کار و شرایط زندگی و محل زندگی اش چیزهایی در می یابیم. این شخصیت بیش از کاراکتر مرد شناخته می شود اما او نیز آنقدر محکم نیست که ما را آنچنان با درونیات و نیات خود همراه سازد که، مثلاً، پذیرفتن پیشنهاد مرد از سوی او برایمان اینقدر دفعی جلوه نکند.

اما مشکل اساسی فیلم، که هم به کارگردانی و هم به فیلمنامه مربوط می شود در این است که دزدی و خلاف را برای مخاطب سمپاتیک می کند. اینکه ما با شخصیت های منفی، خلافکار، و حتی جنایتکار سمپاتی پیدا کنیم (البته اگر فیلمساز قدرت این کار را داشته باشد) به هیچ وجه اشکالی ندارد و این اساساً کاری است که هیچکاک در آثار خویش، به وضوح، انجام می دهد. مشکل جایی بروز می کند که تماشاگر نه با جنایتکار، که با جنایت سمپاتی پیدا کند. اینجاست که باید شدیداً جلوی فیلمساز (که به قول شهید آوینی درونیات خویش را آیینه گی می کند) و جهان فکری ضد انسانی او ایستاد و موضع منفی گرفت.

"جیب بر خیابان جنوبی" بیننده اش را به خلافکار ها نزدیک نمی کند، بلکه با خلاف همراه می سازد به طوری که اگر عملیات دزدی موفقیت آمیز نباشد، بیننده ناراحت می شود و زمانی که یکی از دزد ها مرتکب قتل می شود، تماشاگر نه تنها وی را تقبیح نمی کند، بلکه نفس راحتی نیز می کشد. در انتها هم، این مخاطب بیچاره، هیچگونه عقوبتی – نه برای دزدی و نه برای قتل – مشاهده نمی کند. بنابراین، فیلمساز ما یا از روی نابلدی (که کاش چنین باشد) و یا به عمد، از قابلیت های سینمایی که باید در خدمت مخاطب و انسان سازی او باشد، علیه وی استفاده کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد